آقای شهبازی هم پژوهشگر تاریخ است و هم فردی مطلع که ارتباط
های گسترده ای نیز در داخل کشور دارد. در گذشته فعالیت های
سیاسی هم داشته و زندانی هم بوده است. این نکات آخر را بارها
در مطالبی که روی فیسبوک و یا وبسایتش می نویسد در پاسخ به
خوانندگان مطالب خود نوشته است. بسیار پر نویس و حاشیه نویس
است و به همین دلیل نیز، اغلب نکات بسیار مهمی که در ذهن و
حافظه دارد و یا شنیده و نقل می کند، در لابلای این پرنویسی و
حاشیه نویسی گم می شود. از جمله در همین بحث 80 صفحه ای روی
فیسبوکش که ما آن را با دقت خوانده و سعی کرده ایم بخش هائی از
آن را به گونه که خوانندگان پیک نت بتوانند به جنبه های خبری
بحث دسترسی پیدا کنند، خلاصه کرده و منتشر می کنیم.
این بحث، در جریان شایعاتی که در باره زلزله و یا حادثه ای
مشابه آن در نیمه دوم خرداد ماه در ایران جریان داشته و هنوز
دارد، روی فیسبوک ایشان جریان داشته و شاید ادامه یافته و از
مرز 80 صفحه نیز گذشته باشد. در این بحث، که بر محور پیشگوئی
ها و ماجرای باصطلاح اطرافیان احمدی نژاد و شخص مشائی دور می
زده، افرادی بصورت کامنت وارد شده و مطالبی نوشته اند که در
لابلای آنها نکات خبری مهمی مطرح شده است. این افراد، بموجب
همین کامنت ها، افراد کم اطلاعی از اوضاع ایران و حاکمیت
نیستند و اگر با محافلی در حاکمیت ارتباط نداشتند به این
اطلاعات دسترسی پیدا نمی کردند. آقای شهبازی نیز در پاسخ به
این کامنت ها، گاه وارد بحث شده و نقطه نظراتی را مطرح می کند
که جنبه خبری دارد.
ما با این بحث چه کرده ایم؟
ما این بحث 80 صفحه را با دقت خوانده و از میان کامنت ها و
توضیحات آقای شهبازی، نکاتی را بیرون کشیده و استخراج کرده ایم
که جنبه خبری و یا آگاهی بخش داشته است که تاکنون سه بخش آن را
منتشر کرده ایم و بخش چهارم را در شماره امروز می خوانید. این
کار و این گزارش شاید دو شماره دیگر نیز ادامه یابد. برای آن
که خوانندگانی که شماره های گذشته را نخوانده اند نیز در پایان
هر گزارش تازه، بخش های گذشته را لینک داده ایم که توصیه می
کنیم آنها را نیز اگر نخوانده اید بخوانید.
گزارش چهارم
شهبازی: تحلیل رادیو اسرائیل، مکمل دو مطلب جنجالی سایتهای
هفت صبح و تماشانیوز است: "درخواست از مؤمنین برای دعا جهت دفع
بلا" [+] و
"زلزله تهران". [+]
این مطلب رادیو اسرائیل میتواند با دو هدف باشد: اوّل، ایجاد
پانیک [وحشت] عمومی که در سایه آن اقدامات دیگر انجام شود. این
نقشه میتواند همه چیز باشد و الزاماً زلزله از طریق هارپ
نیست.
دوّم، میتواند همان طرح هارپ باشد برای ایجاد زلزله در تهران
و انداختن گناه آن به گردن ایران؛ وگرنه کدام ابله منطقه
لواسان
را برای آزمایش اتمی انتخاب میکند؟
من بر فرض اوّل تکیه میکنم و اصولاً روی فرض هارپ چون تخصص
ندارم جدّی نیستم.
علاوه بر مطالب فراوانی که در وبگاهم درباره فرقههای رازآمیز
و نهان پیشگان نوشتهام، سلسله مقالاتی نیز منتشر کردم که
قسمتی در «خبرانلاین» بود و ادامه آن در وبگاه خودم. قسمت اوّل
در 13 بخش در خبرانلاین با عنوان: «ساواک، موساد و سازمانهای
سیاسی ایران.»[+، +] قسمت
دوّم در شش بخش در سایت خودم با عنوان: «سرویسهای اطلاعاتی و
انقلاب اسلامی ایران.» [+] در
این قسمت خاستگاههای ارگنه کن ایرانی را شرح دادم؛ از عوامل
سرویسهای خارجی تا منابع شناخته نشده ساواک تا شبکههای مخفی
فرقههای رازآمیز. قسمت سوّم در سایت خودم با عنوان «تجاربی از
مبارزات سیاسی در دوران پهلوی.» [+] در
این قسمت در پنج فصل مباحث بسیار مهمی مطرح شده ولی عنوان را
به نحوی انتخاب کردم که جنجالی نباشد. مباحثی هم هست که هنوز
منتشر نکردهام.
آرش اشکانی: جناب شهبازی، مطالب تان متأسفانه پراکنده است.
معمولاً هم نتیجهگیری در آن وجود ندارد. این را در یک مصاحبه
که در وبلاگ تان هست از شما پرسیدهاند.
شهبازی: علت این که یکجا منتشر نشد، پیشگیری از جنجالی شدن
مطلب و عوارض آن بود.
آرش اشکانی: من تقریباً تمام مطالب وبلاگ تان را خواندم ولی در
یک جا و به طور مدون نگفتهاید مبداء و مقصد و خاستگاه ارگنه
کن ایرانی چیست. مثلاً در مورد سعید امامی در مقالات مختلف
مطالبی بیان کردید و کلاً جمعبندی مطالب برای خواننده مشکل
است.
پرشین ایرانی: استاد شهبازی، ایجاد فضای بلوا را یک بار سازمان
مجاهدین قصد داشت که با یک انفجار اتمی در کوههای اطراف پارک
چیتگر تهران در سیزده بدر چند سال قبل پیاده کند. حتماً شما به
خاطر دارید.
شهبازی: طرح انفجار اتمی در اطراف تهران از طرف فرقه رجوی؟ به
یاد ندارم.
پرشین ایرانی: حتی از این موضوع فیلمی هم ساخته شد.
حمیدرضا علاقه بند: جناب پرشین دارند فیلم «روز شیطان» ساخته
بهروز افخمی را میگویند.
شهبازی: در گذشته این هشیاری وجود نداشت و به سادگی
میتوانستند تحت عنوان حزب الله و غیره و به بهانه عرق دینی و
دفاع از نظام آشوب ایجاد کنند ولی اکنون دستگاههای امنیتی
باید هشیار باشند و بدانند که این گونه اقدامات به شدت مشکوک
است.
ظهور منجی قلابی را غیرممکن نمیدانم. یک احتمال است ولی بعید
میدانم. شاید. واقعاً ماندهام این حقهبازیها برای چیست؟
اجازه دهید بحث سپاه و قوه قضائیه را مطرح نکنیم. بهرحال، در
هر فضایی خوب و بد وجود دارد.
جواد میر...: بله، متوجه هستم استاد.
آرش اشکانی: من میخواستم بدانم اینها چقدر میتوانند فشار
وارد کنند.
پرشین ایرانی: تابلوهای LED راهنمایی
رانندگی در تمام مسیر اتوبان قم- تهران دارند یه جمله نشون
میدن: "انتظار فرج از نیمه خرداد کشم!"
نت کارشناس: نکته بعد این که برخی دوستان بیش از حد نقش
اسرائیل و موساد را در ایران پر رنگ میبینند و پر رنگ میکنند
و هر چیز کوچک و بزرگی را در این سی ساله به موساد ربط
میدهند. بله! به عنوان یک استراتژی حتماً موساد و در کل
صهیونیسم ایده نفوذ در ایران و تضعیف آن و تجزیه ایران را
دارند. خیلی هم در ایران حضور دارند. خیلی زیاد. ولی واقعاً
این گونه نیست که در همه جزئیات حاضر باشند و بتوانند مؤثر
باشند. اهل بخیه میدانند تخریبی که توسط خودیها و افراد مؤثر
در حاکمیت از روی ندانمکاری و جهالت و تعصبات حزبی و جناحی
صورت میگیرد ده تا موساد هم به عقل و زورشان نمیرسد که انجام
بدهند.
آرش کورش: آقای کارشناس، آیا همین افراطیون از خود دوستان
بسیجی نبودند؟
نت کارشناس: چرا. بسیجیهای تندرو هم بودند. چیز عجیبی است؟
صحرا ص...: وضعیت نارضایتی عمومی ناشی از بیکاری و تورم و فقر
و گرانی جامعه را به حدی میرساند که مثل تونس کافی است یک نفر
آدم مظلوم خودش را آتش بزند و این کبریت شود برای آتش گرفتن
همه جامعه. در حال حاضر انواع نارضایتی در گروههای مختلف وجود
دارد و لذا متشنج کردن جوّ میتواند ما را به سمت همان وضعیت
ببرد.
نت کارشناس: اکثر دوستان نمیدانند که در سال 84 و قبل از
انتخابات رهبری برای احمدی نژاد پیغام داده بود که به نظر من
شما از رقابتها کنارهگیری کنید و پس از کسب تجربه بیشتر در
ردههای مدیریتی مختلف در دورههای بعد کاندید شوید که به نفع
خود و کشور است. در کمال تعجب همه مطلعین، احمدی نژاد با
کنارهگیری مخالفت کرد و اظهاراتی عجیب داشت. پس از آن نیز
برخی کارهای مشابه داشت که خیلی کم بود و به سطح جامعه کشیده
نمیشد. مثلاً نماینده دائم ایران در سازمان ملل را به این
بهانه که چرا بدون اطلاع من به رهبری گزارش میدهی
برکنار
کرد، یا بحث مشابهی با وزیر وقت امور خارجه داشت، یا با آقای
لاریجانی به دلیل این که وی در جایگاه دبیر شورایعالی امنیت
ملی در نشستهای هستهای شرکت میکرد و با رهبری هماهنگ بود تا
با وی، لجاجت میکرد و هر گاه لاریجانی میرفت تا موضوع
هستهای را حل کند احمدی نژاد در داخل کشور چیزی میگفت و
اوضاع را دوباره متشنج میکرد. معروفترینش همان بود که
لاریجانی در خارج از کشور مصاحبه کرد و گفت مذاکرات به خوبی
پیش میرود و به نتایج خوبی رسیدیم و قصد داشت زمان بگیرد تا
قطعنامه چندم سازمان ملل علیه ایران تصویب نشود که ناگهان
احمدی نژاد فردای آن روز در سخنرانی جمله مشهوری گفت که قطار
هستهای ایران دنده عقب نمیره و ترمزش را هم کندهایم
انداختهایم دور. نتیجه این که لاریجانی با سبیلهای آویزان به
ایران برگشت.
با شروع دوره دوّم در سال 88 احمدی نژاد مخالفتهای خود را با
رهبری علنی کرد . اولین و معروفترینش همان انتخاب مشایی به
معاون اولی بود. و مکرر در مکرر این اتفاق تکرار شد که پارهای
از آنها رسانهای شد و تعدادی در داخل خواص ماند. منتهی مخالفت
احمدی نژاد با رهبری صرفاً مخالفت نبود، بلکه این مخالفت در
جهت محدود کردن قدرت رهبری در قبال گسترش غیرقانونی قدرت خویش
بود. شما دقت کنید از شروع داستان آشوبها در کشورهای عربی،
دائماً رهبری میگوید بیداری اسلامی و احمدی نژاد میگوید
بیداری انسانی! رهبری میگوید این موج تحتتأثیر اسلام خواهی
مردم است، احمدی نژاد میگوید این بازی اسرائیل در منطقه است
که میخواهد حاکمیتهای سکولار برقرار کند. و از این قبیل
مسائل.
اعتقاد راسخ دارم که اقدامات احمدی نژاد در شروع درگیری با
نظام در ابتدای سال 90 بسیار حساب شده بود. کمی به مغز خود
فشار بیاوریم و کمی اینترنت را جستجو کنیم. سال شروع شده بود و
هیچ موج خبری نبود. هیچ سالگرد و آشوبی هم نبود. یکدفعه و بدون
مقدمه جوانفکر مصاحبهای کرد و طی آن یک جمله گفت : احمدی نژاد
می توانست حکم رهبری در مورد مشایی را قبول نکند . ناگهان موج
خبری ایجاد شد. همه ریختند وسط میدان و موضع گرفتند و
مصاحبهها و یادداشتهای پیاپی از هر سو صادر شد. در این میان
تیم مشایی- جوانفکر اصرار کردند که این حکم ارشادی بود نه
مولوی و رئیس جمهور در محدوده اختیارات خود میتواند احکام
ارشادی را قبول نکند. عدهای از همین طایفه نیز در
وبلاگهایشان نوشتند آی آقا، دکتر 24 میلیون رأی دارد و اختیار
عزل و نصب ندارد؟ عاقلان انگشت تعجب به دندان گرفتند که اصلاً
چه شد که این مصاحبه شد؟ چه مناسبت و سالگرد و موج و ضرورتی
بود که این حرف صادر شد؟ جوابشان هفته بعد داده شد. احمدی نژاد
مصلحی را عزل و دستور رهبری برای بازگشت وی را قبول نکرد. نه
تنها قبول نکرد بلکه قهر هم کرد. نه تنها قهر کرد که پس از آن
سخنرانی عصبی و گفتن مدح ولایت فقیه، مصلحی را از جلسه بیرون
کرد. اصلاً نمیپذیرم داستان عبداللهی و مصلحی و اختلاف قبلی و
اینها را. شاید این موضوع بهانهای شد برای عزل ولی به شدت
معتقدم که قصه برنامه ریزی شده بود. من میتوانم حرف رهبری را
زمین بزنم. من میتوانم اگر دلم خواست وزیرش را بیرون کنم. حکم
حکومتی از نظر من اعتبار ندارد. اینها مسائلی بود که احمدی
نژاد به رخ حاکمیت کشید. |