جوی آبی که در یکی از شهرهای سوریه بنام "درعا" راه افتاده بود
و با یک بیل خاک می شد جلوی آن را گرفت، حالا به سیلی شده که
در بیشتر شهرهای سوریه راه افتاده است. نخست وزیر ترکیه از
یکسو و رهبر جمهوری اسلامی از سوی دیگر، راه حل های خود را
برای پاسخ به خواست های مردم برای اصلاحات و رفرم در اختیار
بشار اسد رئیس جمهور سوریه گذاشتند. همان اندازه که نخست وزیر
ترکیه مشوق بشار اسد برای چاره جوئی سریع و آغاز اصلاحات بود،
پیام رسان های خامنه ای به بشار اسد، مشوق سرکوب هرچه سریعتر و
خشن تر مردم - به سبک ایران- بودند. مدتی بشار اسد میان
این هر دو سرگردان بود. گاه عقب نشینی می کرد و متمایل به
نظرات نخست وزیر ترکیه عمل میکرد و گاه متمایل به نظرات علی
خامنه ای رهبری جمهوری اسلامی. از لغو حالت فوق العاده در کشور
خبر داد و از عفو زندانیان سیاسی و همچنین انتقاد از نیروهائی
که مردم را سرکوب کرده اند. اما این تصمیمات و اظهار نظرها
ظاهرا از جنبه حرف و وعده نتوانست فراتر رود و آنچه ادامه
یافت همان شیوه سرکوبی بود که از تهران دیکته شده و حتی
مشاورانی از بخش ضد شورش سپاه برای اجرای آن به دمشق اعزام
شدند. حتی گفته می شود که پیاده نظام این سرکوب از لبنان و از
صفوف حزب الله لبنان و افرادی از این صفوف که پیشتر در سپاه
قدس دوره دیده اند به دمشق منتقل شدند. چند ماجراجوئی نمایشی
برای رفتن به بلندی های جولان و به کشتن دادن چند نفر توسط
ارتش اشغالگر اسرائیل نیز در این کارنامه ثبت شده است که این
مانورهای خونین و نمایشی نیز جز با راهنمائی مشاوران سپاه برای
گمراهی افکار عمومی نبود.
حالا کار رسیده است به مرحله صدور بیانیه توسط وزیر خارجه
امریکا و مقدمه چینی برای اقدامی جهانی و مشترک علیه ایران و
سوریه در کنار هم! این آن بصیرت و درایتی است که امام جمعه ها
و فرماندهان سپاه "آقا" را بدان مفتخر کرده و مدال آن را به
گردن وی انداخته اند.
بصیرتی که اگر حتی اندکی در ایشان وجود داشت، چنان از انسان
روان پریشانی مانند احمدی نژاد حمایت آشکار و مکرر – تا حد
کودتا برای حفظ او در مقام ریاست جمهوری- نمی کرد که حالا چهار
دست و پا در گل مانده و نداند با گربه رقصانی احمدی نژاد و
باند او چه کند. اره ای دو لبه که در گلوی ایشان گیر کرده است.
نه می توان پائینش داد و نه می توان بالایش کشید!
(بخشی از بیانیه وزیر خارج امریکا را در همین شماره پیک نت می
خوانید) |