این پنجمین و آخرین قسمت از خلاصه ای خبری است که ما از بحث 80
صفحه ای، پر حاشیه و پراکنده و بی نظمی که روی فیسبوک آقای
شهبازی منتشر شده استخراج کرده ایم.
یکبار دیگر تاکید می کنیم که اهمیت این بحث در آن اخبار و
اطلاعاتی است که در خلال آن از سوی پیامگذاران (کامنت) مطرح می
شود. پیامگذارانی که به نظر می رسد افراد صاحب اطلاعات باشند.
این بحث در اوج جنجالی که بر سر ظهور امام زمان و حوادثی در
نیمه دوم خرداد ماه شروع شده و اطلاع نداریم که همچنان ادامه
دارد یا خیر. در چهار بخش قبلی، بحث عمدتا بر محور همین مسئله،
یعنی نیمه دوم خرداد، دولت احمدی نژاد و شخص مشائی دور زد. در
بخش پنجم که امروز می خوانید محور بحث همچنان "زلزله" نیمه دوم
خرداد است، اما کامنت گذاران اطلاعات جالبی را در باره ساعات
پیش از مرگ سعید امامی فاش می کنند. و یا مسئله کشاندن ایران
به یک جنگ مذهبی. اظهار نظرهائی نیز درباره قتل "هاله سحابی"
مطرح می شود که خواندنی است. طرح موضوع نفوذ در میان نیروهای
امنیتی نیز از نکات بسیار مهم دیگری است که یکی از حاضران در
بحث مطرح می کند. همچنان که ارزیابی از اختلاف در میان حاکمیت
اهمیت دارد. این چند موضوع را در ادامه می خوانید:
سید هادی م...: من به یک کشف جدید رسیدم. این که نتیجه همه این
جنجالها نه به تجزیه کشور میرسد نه به آشوب خاص و مؤثر. این
فرآیند طراحی شده تا به اقتدار ویژه رهبر بینجامد. احمدینژاد
ریاست جمهوری را به گند میکشد و بعد حکومت اسلامی در پس پرده
ظاهر میشود.
شهبازی: یک نکته را مورد تأکید قرار دهم: در زمان محمدعلی شاه
استراتژی کانونهای قدرت جهانی ایجاد آشوب در ایران بود و جنگ
داخلی و در نهایت (استراتژی بلند مدت) ساقط کردن حکومت
قاجاریه. بهرغم این که محمدعلی شاه در زمان ولیعهدی به شدت
فعال بود در گرفتن فرمان مشروطه از پدرش و در اوائل سلطنتش
کاملاً مراعات میکرد مشروطه را. ولی این کانونها و عوامل
ایرانیشان، کسانی مانند سید حسن تقی زاده نماینده پوپولیست و
به ظاهر افراطی تبریز که در سنین کهولت به شدت محافظهکار و
متین و معقول شد، گیر میدادند به هر چیز و خواستار ساقط کردن
محمدعلی شاه بودند. بالاخره شد آن چه شد. محمدعلی شاه حتی به
عضویت جامع آدمیت درآمد به این گمان خام که پیوستن به کسوت
ماسونها میتواند او را حفظ کند. ولی نه به پادشاه ماسون رحم
کردند نه به صدراعظم ماسونش اتابک. اتابک را کشتند و محمدعلی
شاه را به جایی رسانیدند که صبرش تمام شد و مجلس را بست و خود
را در معرض اتهام استبداد قرار داد و سرانجام خلع شد.
ضمنا خانم صحرا ص... این بحث را مطرح کرده بودند که مسائل جاری
بر سر انتخابات است. به عبارت دیگر، جنگ قدرت است میان دو جناح
حاکم بر سر انحصار قدرت. من این گونه نمیبینم مسئله را. در
یادداشت اوّل خرداد، با عنوان "حوادث جاری عجیب ولی بسیار جدّی
است"، نوشتم: «آنچه میگذرد "جنگ قدرت" نیست زیرا جناح مقابل
هیچ نفعی در تخریب احمدینژاد و دستگیریهای کنونی نداشت. این
ماجرا لطمهای است جبران ناپذیر به اصولگرایان. این جناح
تمامی اعتبار خود را برای برکشیدن و تحکیم دولت احمدینژاد خرج
کرد و به خوبی میدانست که حرکتهای اخیر اعتبار این جناح و
شخصیتهای آن را مخدوش میکند. عقل سلیم میطلبید که هر گونه
تعارضی تا پایان دوره ریاست جمهوری احمدینژاد تحمل شود.
حداکثر این بود که از تحرکات انتخاباتی شبکه مشایی ممانعت و در
دور بعد کار به دست رئیسجمهور دیگر، نه از برکشیدگان
احمدینژاد، سپرده میشد. قطعاً اطلاعاتی مهم و مستند و حیاتی
به دست آمده که چنین برخورد سریع و جنجالی را الزامی و ضربه را
اجتناب ناپذیر کرده است.
آرش کورش: اما هدف چیست؟ بخشی از هدف همان چیزی است که شما
مدتها در نوشتههایتان فریاد میزنید؛ یعنی کشاندن ایران در
دام جنگهای صلیبی آخرالزمانی و بعد نابودی و تقسیم ایران،
تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه در راستای اجرای نقشه
خاورمیانه بزرگ با محوریت اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات. حالا
چگونه باید ایران را وارد دام جنگهای آخرالزمانی کرد؟ هر
بهانهای از طرف ایران کافی است تا منجر به بروز این جنگ بزرگ
شود. مثلاً صحبتهای روحالله حسینیان که حاکمیت را تشویق به
دخالت در بحرین میکند و در سایتهای آخرالزمانی اعلامیه ثبت
نام استشهادیون برای صادرات علنی تروریسم به کشورهای اسلامی
میدهند نمونهای از این توطئه هاست. تبلیغات سنگین برنامههای
آخرالزمانی و نسبت دادن روایات آخرالزمانی به احمدی نژاد و...
کاملاً برنامهریزی شده است.
شهبازی: میزان خبر شهادت نوه مرحوم آیتالله منتظری از نحوه
مرگ خانم هاله سحابی را درج کرده.[+]
آرش اشکانی: در مورد هاله سحابی بیشترین اخبار را جرس منتشر
میکند.
شهبازی: مهم نیست که آقای حامد منتظری نوه آیتالله منتظری
است. مهم این است که دقیقترین روایتی است که از ماجرای فوق
شده. هیچ کس تاکنون صحنه را این گونه نگفته بود. حادثه بسیار
سریع بوده و یک نفر ضربه فنی سریعی وارد کرده و خود را به سرعت
پنهان کرده. قطعاً از نیروی انتظامی نبوده. حرفهای بوده و
متخصص در این کارها. حادثه بسیار سریع رخ داده به نحوی که شهود
معدودی دیدهاند چه شده. حتی پسر مرحوم هاله هم متوجه نشده. از
نظر من، این دقیقترین خبر است. نیروی انتظامی در این جریان
نقش نداشته. ولی اندکی بعد ماجرا به عنوان زدن با پنجه بوکس از
طرف نیروی انتظامی پخش شد. کاملاً مشخص است که یک سناریوی
حرفهای است و سازمان یافته. هم زدن ضربه هم اطلاع رسانی سریع
پس از آن به شکل معین. لینک اصل مطلب در فیسبوک حامد منتظری. [+]
جناب حمید ر... با این کامنت شما به شدت موافقم: «به نظر من یه
جریان نفوذی توی نیروهای امنیتی كه در این صحنهها حضور دارند،
مدیریت قضایا رو بر عهده داره كه از هیچ اقدامی برای ضربه زدن
به كشور واهمه نداره.» من شواهد و مستندات زیادی در تأیید
کامنت شما دارم. از حضور فعال بعضی منابع بعضی نهادهای
اطلاعاتی در رسانه های خارج از کشور تا چیزهای دیگر.
مهریار پرشین: استاد، به نظرتون امکان زنده بودن سعید اسلامی
هست؟! چون من از چند نفر شنیدم که زبدهترین جراحان پلاستیک
ایران در مواردی به وزارت اطلاعات کمک میکنند، و این مسئله رو
شایعه حضور دوباره همسر سعید اسلامی در بیت رهبری دامن میزنه.
شهبازی: سعید امامی در بیمارستان به طرز مشکوکی فوت کرد در
حالی که هیچ دلیلی برای فوت او نبود. شایعه حضور همسر سعید
امامی در بیت رهبری هم دروغ است. حسینیان میخواست خاطرات پدر
و زن سعید امامی را منتشر کند و شهید سازی کند ولی با مقالات
من مجبور شدند سکوت کنند تا وقت مناسب. احتمالاً اگر
طرحهایشان به موفقیت برسد، مجسمه سعید امامی را در میدان
آزادی نصب میکنند :) این آقایان که میبینید، مثل مشایی،
نیروهای دست سوّم و چهارم سعید امامی بودند.
شمس ایرانی
آزاد: سعید امامی در
بیمارستان، در آمبولانسی در محوطه حیاط بیمارستان، توسط
نیروهای ویژه امنیتی محاصره شده بود بعد از دور شدن عوامل
پزشكی و زنده زنده تكه تكه شد. تمامی عوامل بیمارستان توسط
نیروها از قبل تهدید به ترك محیط اشراف دار شده بودند. و این
بود قصه كوتاه ما.
آرش کورش: نمیتوانم باور کنم که سعید امامی کشته شده باشد،
فکر میکنم هنوز زنده باشد، چون معتقدم آنها در سیستم
اطلاعاتی ما آنقدر نفوذ داشتند که بتوانند امامی رو زنده نگه
دارند. سعید امامی یک نفوذی عادی نبود، بنده ارزش امامی را
کمتر از احمدی نژاد امروز نمیدونم.
شمس ایرانی آزاد: كامنت من رو بخون عزیز.
آرش کورش: خوندم دوست عزیز، اما منبع شما چیست؟ بنده تنها
احتمالش را زیاد دانستم.
شمس ایرانی آزاد: منبع، شاهد عینی به خارج گریخته.
آرش کورش: شمس عزیز، خیلی عجیبه. آخه چرا تو حیات بیمارستان
باید سعید امامی رو بکشند؟
شمس ایرانی آزاد: برای من و شما قطعاً عجیب است ولی تصور
نمیكنم در رده چنین افرادی چیزی مفهوم عجیب داشته باشه.
موافقید؟
شهبازی: جناب مهریار پرشین. با اطمینان مرگ سعید امامی را
تأیید میکنم. ولی مرگ وی مشکوک است. خوردن داروی نظافت
مرسومترین روش خودکشی است برای زندانیان زیر بازجویی هم در
زمان شاه هم بعد از انقلاب. ولی مسئله با شستشوی معده تمام
میشود. بدن هم آن را دفع میکند به صورت استفراغ. عوارضی دارد
ولی کسی را نکشته یا بهندرت کشته. مضافاً این که سعید امامی
جدّی نخورده داروی نظافت. کمی خورده یا وانمود کرده خورده با
آغشته کردن اطراف دهنش تا او را به بیمارستان منتقل کنند.
جناب شمس. این داستان مطلقاً صحیح نیست. سعید امامی در
بیمارستان بستری شد. رئیس بیمارستان دکتر امیدوار رضایی، برادر
محسن رضایی، بود. شنبه، 29 خرداد 1378/ 19 ژوئن 1999 حوالی
9:30 صبح سعید امامی به طرزی مشکوک درگذشت. به بعضی پزشکان
مشکوک بودند ولی زمینه برای پیگیری ماجرا وجود نداشت.
جواد میر...: استاد، الان مطالعات و تحقیقات شما در مورد سعید
امامی و قتلهای زنجیره ای کامل شده یا ادامه داره؟
شهبازی: انشاءالله زمان خود :)
جواد میر...: امیدورام زمانش زودتر برسه. خیلی مشتاقم.
شمس ایرانی آزاد: جناب شهبازی. به یقین اطلاعات شما معتبر است
و نافذ، ولی انسانی به خاطر همین ماجرایی كه عرض كردم از ایران
فرار كرد مبادا كشته شود.
شهبازی: جناب شمس. با معذرت، یقین بدانید این انسان دروغ گفته.
قسمتهای قبلی:1-
2-
3-
4- |