سهشنبه، 27 اردیبهشت 1390/ 17 مه 2011، ساعت 6:45 صبح
بهمراه نظرات خوانندگان، به روز شده در ساعت 10:27 بعدازظهر 27
اردیبهشت
«ظاهراً بار دیگر، به دلیل برخی اشتباهات تاکتیکی، گوشهای از
پردهها کنار رفته و سرنخهایی از یک شبکه گسترده و قدرتمند
نفوذی در ایران به دست آمده است.
دقیقاً به این دلیل در چند روز اخیر زمزمههایی آغاز شده که،
طبق تجارب پیشین، به زودی به امواج قدرتمند تبلیغاتی بدل
میشود. هدف از ایجاد این امواج تبلیغی مخدوش کردن فضای
اطلاعاتی و کور کردن سرنخهایی است که به دست آمده.
در روزهای اخیر گامهای اوّلیه برای بهکارگیری دو ترفند کهنه
و شناخته شده را ناظر بودهایم:
نخست، تلاش برای منحرف کردن توجه به شبکههای پنهان از طریق
زنده کردن خاطرات و کینههای مربوط به انتخابات دهم ریاست
جمهوری و تعارضات پس از آن است. نمود این تلاش را در حملاتی که
طی چند روز اخیر علیه آیتالله هاشمی رفسنجانی آغاز شده به
روشنی میتوان دید.
دوّم، تلاش برای «جناحی کردن» ارتباط با شیادانی چون عباس
غفاری و علی یعقوبی از طریق منتسب کردن شخصیتهای دولت سید
محمد خاتمی و حتی شخص وی به این گونه ارتباطات است. این ترفند،
که از هفتهنامه «نه دی»، وابسته به تیم رسائی- یامین پور آغاز
شد، به سرعت به همه رسانههای منتسب به جناح اصولگرا تسرّی
مییابد.
این مشابه روشی است که برای لوث کردن پرونده «قتلهای
زنجیرهای» به کار گرفته شد. از یکسو، حسینیان ماجرای فوق را
به «جناح دو خرداد» و چهرههای امنیتی آن منتسب کرد و از سوی
دیگر برخی روزنامهنگاران جنحالی، بهویژه اکبر گنجی، قتلها
را به سران جناح راست و حتی به شخص آقای رفسنجانی منتسب کردند.
حسینیان و گنجی در این نقطه وجه اشتراک داشتند که «قتلهای
زنجیرهای» یک پدیده ناشی از رقابت جناحهای سیاسی داخلی است و
ربطی به سرویسهای اطلاعاتی خارجی ندارد.
اگر به راستی تیمی زبده در کار پیگیری کشف این شبکه پنهان است،
و مستندات و مدارکی نیز به دست آورده، که قرائن این را نشان
میدهد، باید در برابر دو تاکتیک تبلیغاتی فوق، و تاکتیکهای
مشابه که در آینده به کار گرفته خواهد شد، هشیار باشد.
اگر به راستی تیمی زبده در کار پیگیری کشف این شبکه پنهان است،
میتواند هماکنون آغازگران این گونه ترفندها را شناسایی کند.
فریب ظواهر و عناوین را نباید خورد. از طریق دستگیری و استنطاق
این گونه افراد میتوان به کشف شاخه رسانهای کانونی پنهان و
مقتدر دست یافت که به سان شبکههای سرّی «گلادیو» در ایتالیا و
«ارگنهکن» در ترکیه دارای بازوان نیرومند تبلیغاتی در ایران
است.
نظرات:
احمد ک...: البته اگر ارادهای برای کشف حقیقت در مسئولان باشد
که من تصورم آن است که با پاک کردن صورت مسئله، مانند خودکشی
سعید امامی، مسئله حل خواهد شد.
هادی ب...: سخن شما در صورتی صحیح است که در ایران پاکی و
صداقت اصل باشد و زد و بند و خیانت فرع. ولی گویا عکس آن صحیح
است. یعنی تلاش برای حفظ آلودگی است و هر حرکتی برای رفع
آلودگی منکوب میشود. درختی را تصور کن که از آبی آلوده تغذیه
کرده و بزرگ شود. حالا به همین درخت آبی تمیز بده و شاهد خشک
شدنش باش.
مال فیر: آقای... [هادی ب.] گفته شما درست است ولی در رابطه با
مملکتداری مشکل است قبول کنم که تمامی نظام از آب گل آلوده
تغذیه کرده است. در هیچ کجای دنیا مملکتی و دولتی صد در صد
بدون ایراد یافت نمیشود. باید به این موضوع در زمان حاضر
توجه بیشتری نمود. بهنظر من هنرمند کسی است که بتواند درخت
کجی را راست کند وگرنه قطع درخت بسیار آسان است.
محمود ق...: گوش شنوایی کو. [به سخنان جدید آقای خاتمی لینک
دادهاند. +]
هادی ب...: در صف گاز یک نفر چنین میگفت: تازه فهمیدم امام
علی چرا سکوت کرد! گفتم چطور؟ گفت: الان مسئول جایی هستم که
کلاً مال خودم است. اخیراً فهمیدم که وضعش خراب شده و برای
درست کردن باید همه را بیروم بریزم از دم. ولی اگر بیرون
بریزم سیستم را چه جور بگردانم؟ این همه آدم، گیرم دزد، دارند
زندگی میکنند. اینها را بیچاره کنم! و چیزهای دیگری هم به
ذهنم رسید. پس صلاح را در سکوت و بی خیال شدن دیدم تا بعد
ببینم چه کنم. اگر بعدی باشد!
محمود ا...: دو جریان به ظاهر متضاد وقتی در جهت عکس هم بر روی
کره حرکت میکنند به نقطه مشترک یا هدف مشترک میرسند. باید
بدانیم که زمین کروی قواعد مخصوص دارد. اگر این قواعد را
ندانیم سرگردان میشویم و دوست دشمن میشود و دشمن دوست. برای
یادآوری: بعد از کشف نفت در خاورمیانه و تسلط عثمانی بر مناطق
نفتخیز طرح خاورمیانه جدید با محوریت خاندان هاشمی برای
تثبیت تسلط بریتانیا بر منابع نفت اجرا شد. داستان لارنس و
کمک به خاندان هاشمی در مقابل عثمانی پردهای بود که بر روی
اقدامات فیلبی مامور کمپانی هند شرقی کشیده شد و در زیر این
پرده که شبیه داستانهای هزار و یک شب همه را سرگرم کرده بود،
فیلبی نقش اصلی را در به قدرت رساندن آل سعود ایفا کرد. آل
سعود و خاندان هاشمی به ظاهر در تقابل بودند و لی در باطن دو
نقش مکمل را ایفا کردند. بی دلیل نیست که این همه داستان از
لارنس و اقدامات شریف مکه در مقابل ترکان عثمانی وجود دارد و
در مقابل اقدامات فیلبی و آل سعود به صورت داستان و فیلم بازگو
نشده است.
تقریباً به صورت همزمان سید ضیاء در ایران پوشش اقدامات بعدی
رضا خان شد و شعارهای وطنپرستانه پانترکیستها راه آتاتورک
را هموار کرد.
نیلوفر س...: من فکر میکنم به زودی بازی تغییر میکنه و
دستگیریها گستردهتر میشه. این تفکر که قدرت سرویسهای
اطلاعاتی زیاده شکی درش نیست ولی به نظر من اونها دیگر برگ
برندهای برای رو کردن ندارند. البته برای قدرت اطلاعاتی
ایران هم مشکلات زیادی پیش آمده و توانش کم شده ولی برگهای
برنده دست شخص دیگری است. این شخص هنوز با وجود این همه دسیسه
که بتوانند او را وارد بازی کنند وارد بازی نشده. آینده مشخص
خواهد کرد که شاه ماهی واقعی کیست.
رضا ح...: «از طریق دستگیری و استنطاق این گونه افراد میتوان
به کشف شاخه رسانهای کانونی پنهان و مقتدر دست یافت.» این
یعنی چی؟!
داوود ح...: آقای شهبازی، باتوجه به مقالات شما كه مشخص میكند
رهبری در قضیه قتلهای زنجیرهای به دنبال یافتن این كانونها
بود و پیوند این مسئله با موضوع اختلاف بر سر وزارت اطلاعات
آقای مصلحی میتوان اینطور استنباط كرد كه یكی از تنهاترین
افرادی كه به دنبال كشف و خنثیكردن و از بین بردن این
كانونها هستند رهبری است، یا نه؟ اگر اینطور است آیا فكر
نمیكنید رهبری در این موضوع تنها مانده و باید برای از بین
بردن این فتنه به ایشان كمك كرد؟ آیا نامه سرگشاده شما به
آقای حدادعادل در بعد از انتخابات 88 در همین راستا نبود؟
رضا ح...: یه سئوال اینجا پیش میاد: باند شریعتمداری، رسایی،
یامینپور، جهاننیوز و... در برابر باند مشایی هستند یا در
تعامل؟ اگر در تعامل هستند كه هیچ؛ گفتههای شما میتواند درست
باشد و مشایی و یاران كار میكنند و شریعتمداری و یاران آب را
گلآلود میكنند، اما اگر [از نظر شما] در تقابل با هم باشند
آنوقت معلوم میشود كه باند شریعتمداری در تلاشاند كه باند
مشایی را به جریان اصلاحات بچسبانند و بلایی را كه بر سر اصلاح
طلبان در خرداد 88 و بعد از آن آوردند، همان بلا را بر سر
امثال مشایی بیاورند و از صحنه سیاست برای همیشه كنار بگذارند.
در این صورت فتنهگران و منحرفین در یك لیست قرار میگیرند و
همان برخوردی كه جامعه با اصلاح طلبان كردند (به ظن آقایان)
این بار برای باند انحرافی نیز تكرار میشود. نتیجتاً تجربه
تلخی كه برای انتخابات 88 كشور چشید، به نظر آقایان
شریعتمداری و...، برای انتخابات مجلس در اسفند نباید تكرار
شود.
اگر ظن اوّل درست باشد با شما میتوان موافق بود كه جریانی
مرموز در رسانه و در اجرا در حال برنامهریزیهای خاص و البته
شاید به قصد ضربه مهلك به نظام ایران است. اما اگر ظن دوّم
درست باشد كاملاً با نظر شما مخالف در میآید و یك قضیه
كاملاً داخلی و جنگ داخلی در پیش خواهد بود. هر چند شاید در پس
باند مشایی احتمال دارد جریان خارجیای قرار داشته باشد ( به
گمان شما) اما جنگ رسانهای امثال شریعتمداری و رسایی و...
نمیتواند پشتوانهای خارجی و برای گل آلود كردن فضای سیاسی
كشور داشته باشد.
اسلام ر...: به نظر من در ضمن صحیح بودن مسئله ارتباط و اعتقاد
برخی مسئولین دولتی و حكومتی با این گونه برنامههای رمالی و
جنگیری و حتی دفاع از آن به عنوان یك ابزار قوی در پیشبرد
برنامههایشان باید متوجه یك خطر هم بود. عدهای، بهویژه در
جمع حوزویها، با بزرگنمایی بیش از حد این جریان و بدون
ریشهیابی اصل ماجرا سعی در ترساندن مردم از هر گونه افكار و
اعتقادات خارج از حوزه دارند تا بار دیگر اقبال از دست
رفتهشان را، كه ناشی از دنیاپرستی و سیاستزدگی خود آنهاست،
به دست آورند.
شهبازی: دوستان عزیز. خواهش میکنم کسانی که شبههای دارند
ابتدا مطالب قبلی بنده را بخوانند. در طول سالهای مدید
درباره تعامل این شبکه و حضور آنان در جناحهای مختلف سیاسی و
نحوه عملکردشان مطالب مفصلی نوشتهام گاه به تلویح و گاه به
تصریح و بعضاً حتی نام بردهام.
اساس دیدگاه من حضور فعال یک ارگنه کن ایرانی است که در همه جا
شاخه زده و بازوهای مختلف تروریستی، اطلاعاتی، تبلیغاتی-
رسانهای، مالی و غیره دارد.
این شبکهای است که منشاء و خاستگاه آن به اقدامات جرج کندی
یانگ و شاپور ریپورتر میرسد و پس از انقلاب بهویژه با
استفاده از بخش مخفی بهائیت و یهودیان (نه همه آنان) بازسازی و
با وضع جدید منطبق شد.
در کتاب" سرویسهای اطلاعاتی، فرقه های رازآمیز و ایران"، که
در بخشهای متعدد در سایتم منتشر شده، خاستگاههای این شبکه
را گفتهام.
عرفان قلابی امثال علی یعقوبی نیز ریشه مفصل تاریخی دارد که در
بحث نازیسم شمهای از آن را گفتهام. در مقالات و کتابهایم
بارها به مسئله انجمن جهانی تئوسوفی و نقش آن پرداختهام از
جمله تأثیر فکری آن بر بخشی از تجددگرایان ایرانی و ظهور
باستانگرایی (آرکائیسم) آریایی در دوران مشروطه و پس از آن از
کانال لژ بیداری ایران.
این عرفان قلابی و شیطانی را مدتهاست دارند میسازند و بنده
گام به گام این تحولات را در طول سالیان مدید رصد کردهام.
در مورد بهائیت نیز تعصب دینی ندارم. ولی مثلاً تحلیلم این است
که ماجراهایی مانند دستگیری یک پیرمرد هفتاد ساله بیمار قلبی
بهایی بنام وجیه الله میرزا گلپور و گردانیدن او در تنکابن با
دستبند و پابند و ایجاد جنجال جهانی حقوق بشری علیه ایران و
سپس، پس از اجرای کامل سناریوی حقوق بشری فوق و تهیه عکس و
فیلم کافی، آزاد کردن او با وثیقه ناچیز ده میلیون تومان،
نمونهای از این کیسهایی است که شبکه فوق سالهاست در حال
اجرا کردن آن است. یعنی بهائیان ساده و معمولی و فقیر از جمله
قربانیان این شبکه مخوف هستند. یا قتل، و درواقع قصابی کردن،
کشیش مسیحی در نظامآباد تهران و مسائل دیگر که گفتنی نیست.
مهدی ر...: گمان بر آن دارم که شبکهای کثیف (حال به زعم شما
بهائی) در مقابل شبکهها و سازمانهای ماسونی قد علم کرده و
کار را در دست گرفته. تقابل میان آنان که به روشنگری ماسونها
در چند سال اخیر بالاخص [انجامیده]، و آنان که سعی دارند
ماسونها را در لوای گروههای شیطانپرست نشان دهند گویای این
درگیری است.
شهبازی: این شبکه بهائی نیست. از سازمان مخفی بهائیت استفاده و
نیروگیری جدی کرده است. همینطور از یهودیان جدیدالاسلام و
همینطور از عوامل سرویسهای غربی در سازمانهای دانشجویان
ایرانی در خارج از کشور و نیز از منابع ساواک قبل از انقلاب
بهویژه در میان دانشجویان داخل کشور. در کتاب "سرویسهای
اطلاعاتی و انقلاب اسلامی" ایران خاستگاههای این شبکه را
تقسیمبندی و معرفی کردهام. به سایت شهبازی مراجعه فرمایید.
مهدی ر...: سخنرانیهای مربوط به فراماسونری و ورود این بحث به
شاکله عوام (حتی در دبیرستانها)، همهگیر شدن نمادهای
ماسونی، تکثر سایتهایی که در این باب مینویسند و حتی
برنامههای در حال پخش صدا سیما (همانند «راز آرماگدون»
بچههای روزنامه کیهان) همه به نحوی در این کارزار سهیماند.
تضاد و گاهی تقابل بحثهای همهگیر با کتاب زرسالاران یهود
شما را چگونه ارزیابی مینمایید؟
شهبازی: خب، من سالهاست دارم از همه طرف چوب میخورم به خاطر
تحقیقاتم. دشمن خونی مناند و هر فشاری توانستهاند وارد
کردهاند.
مهدی ر...: منظور شما رو نگرفتم استاد؟ ما که بحث چوب نداریم
اینجا؟
شهبازی: منظورم همان «تضاد و گاهی تقابل همه گیر با کتاب
زرسالاران» است :)
آرش ک...: استاد، یک سئوال خیلی مهم از خدمت تون داشتم. بدون
شک این شبکه قدرتمند نفوذی یا همان ارگنه کن ایرانی، که باند
ف - سعید امامی هم از نمونه های اون هست، باید از منابع مالی
عظیمی تغذیه بشه. میتونید از منابع مالی این شبکه نام ببرید
؟
شهبازی: بخش مهمی از زمینخواریها و فسادها و اختلاسها برای
تأمین مالی این شبکه است. یعنی کانونهای هدایت کننده شبکه
فوق نه تنها آن را خودکفا کردهاند بلکه از طریق آن سودهای
میلیارد دلاری بردهاند در قراردادهای نفت و گاز و خودروسازی
و غیره.
آرش ک...: جسارتاٌ اگر امکان داره نمونههایی ذکر بفرمایید. با
تشکر.
شهبازی: موارد زیاد است. زمینخواری گسترده یعنی تفکیک و فروش
اراضی دولتی از تهران تا جنوب کشور و ترانزیت وسیع مواد مخدر
از افغانستان به اروپا و توزیع گسترده در ایران از جمله منابع
مالی این شبکه است. در 19 خرداد 1384 در وبلاگم نوشتم:
تولید تریاک افغانستان سالیانه حدود 4000 الی 5000 تن است که
معادل 3000 تن آن به صورت هروئین و مرفین از راه ایران به
اروپا حمل میشود. یک کیلو مرفین یا هروئین معادل ده کیلو
تریاک است. به عبارت دیگر سه هزار تن تریاک که از ایران
ترانزیت میشود به صورت 300 تن مرفین و هروئین است. سه هزار تن
تریاک در مرز افغانستان 1500 میلیارد تومان قیمت دارد یعنی
حدود یک میلیارد و 750 میلیون دلار ولی این تریاک زمانی که به
اروپا میرسد بیست برابر قیمت پیدا میکند و بهای آن حدود 35
میلیارد دلار میشود. بنابراین، ترانزیت تریاک از ایران
سالیانه حدود 33 میلیارد دلار بر قیمت آن میافزاید. اگر طبق
عرف تجارت فقط ده در صد از این مبلغ صرف ترانزیت از ایران شود
سالیانه حدود 3/3 میلیارد دلار به جیب شبکه ترانزیت مواد مخدر
از ایران میرود. [+]
آرش ک...: استاد، بسیار متشکرم از این که وقتتون را در
اختیارم گذاشتید.
شهبازی: به بخشی از فعالیتهای شبکه سرّی پیمان ناتو در
ایتالیا اشاره میکنم تا روشن شود این شبکه در ایران چگونه
کار میکند:
تحقیقات درباره قتل آلدو مورو، Aldo
Moro
نخستوزیر پیشین ایتالیا، از عواملی بود که منجر به افشای شبکه
گلادیو در ایتالیا شد. توجه کنیم که آلدو مورو را گروه
مارکسیستی افراطی ایتالیا بهنام «بریگاد سرخ» ربوده و کشتند
ولی بعدها روشن شد که در واقع این اقدام از سوی سازمان گلادیو
انجام گرفته که بهطور پنهان هدایت بریگاد سرخ را به دست
داشته. بریگاد سرخ در زمان خود یکی از جنجالیترین گروههای
مارکسیستی هوادار جنگ چریکی شهری در اروپا بود. بهنوشته سرچ
لایت، مورو کشته شد زیرا حاضر به پذیرش خواست آمریکاییها نشد
که میخواستند اعضای حزب کمونیست وارد کابینه او نشوند.
در دهههای 1960 و 1970 فضای سیاسی ایتالیا بسیار ملتهب بود.
در این سالهای جنبشهای کارگری و دانشجویی به اوج خود رسید و
سبب شد که در انتخابات سال 1976 کمونیستها یک سوّم، 35 در صد،
آراء را بهدست آورند. این اوج اقتدار کمونیستها در ایتالیا
بود. در این دوران فعالیت گروههای نئوفاشیستی علیه چپگرایان
به اوج خود رسید و گروههای تروریستی چپگرا نیز ظهور کرد
بهویژه بریگاد سرخ. گسترش موج بمبگذاری و ترور در ایتالیا
از سوی گلادیو و در چارچوب «استراتژی تنشزایی» انجام میگرفت.
در سالهای 1960 و 1970 چند طرح کودتا در میان نظامیان
راستگرا مطرح شد.
در 2 اوت 1980 بمبی در طبقه دوّم سالن انتظار ایستگاه راهآهن
بولونیا منفجر شد که به مرگ 85 نفر و زخمی شدن بیش از 200 نفر
انجامید. شهر بولونیا پایگاه اصلی حزب کمونیست بهشمار میرفت.
ده سال بعد تعدادی از افسران سرویس اطلاعاتی ایتالیا به اتهام
شرکت در این انفجار محاکمه شدند از جمله یک ژنرال و یک کلنل.
کمی بعد، پلیس در پیگیری پرونده اختلاس در یک بانک خانه لیچیو
جلی را بازرسی کرد و بهطور تصادفی به مدارک مهمی دست یافت.
پلیس در خانه جلی فهرستی از بیش از 600 نام را یافت که نشان
میداد آنها عضو یک گروه فراماسونری بهنام P2 (پروپاگاندا=
تبلیغات 2) هستند. این افراد به گروه نخبگان بلندپایه جامعه
ایتالیا تعلق داشتند و در زمره ایشان 195 افسر ارتش، دو وزیر
در حال خدمت، سه وزیر سابق، یک دبیر حزب و 16 قاضی بلندپایه
بودند.
قضاتی که پرونده بمبگذاری بولونیا را پیگیری میکردند
دریافتند که سازمان پ. 2 بخش عمده عملیات قهرآمیز فاشیستی را
هدایت میکرده است. جلی «استاد ارجمند» لژ پ. 2 بود. او در سال
1986 بهخاطر شرکت در بمبگذاری بولونیا محاکمه و مقصر شناخته
شد.
در این تحقیقات روشن شد که سازمان پ. 2 خرابکاری و خشونت
سازمانیافته را رواج میداده با این هدف که زمینه را برای
سرکوب جنبشهای کارگری و در صورت لزوم کودتا فراهم کند. روشن
شد که پ. 2 یک دولت در سایه را هدایت میکرده، و نیز روشن شد
که پ. 2 اقدامات خود را به کمک شبکه مخفی گلادیو انجام
میداده است.
یک مأمور اطلاعاتی پیشین ناتو در این باره گفت: «در اوائل دهه
1970 تد شاکلی، معاون رئیس ایستگاه سیا در رم، ملاقاتی را
میان الکساندر هیگ و جلی در سفارت آمریکا در رم ترتیب داد. در
آن زمان هیگ رئیس ستاد رئیسجمهور نیکسون بود. از آن پس به
کمک هیگ و هنری کیسینجر، دبیر شورای امنیت ملّی ایالات متحده
آمریکا، پول فراوانی به شبکه استی بیهایند یا گلادیو در
ایتالیا تزریق شد. هدف آنها جلوگیری از سیطره کمونیستها بر
ایتالیا به هر بهایی بود. این موفقیت ارزان بهدست نیامد. تا
آنجا که من اطلاع دارم، فقط سیا بیش از یکصد میلیون دلار در
عملیات استی بیهایند در اروپا خرج کرد و این مبالغ جدا از سایر
پولهایی بود که از واشنگتن میرسید.»
مقام فوق افزود: «در سراسر اروپا مقادیر فراوانی اسلحه مدفون
شد و هماکنون حدود 900 دفینه دستنخورده موجود است.
گلادیو در سال 1958 بهوسیله سرویس امنیتی و اطلاعاتی
ایتالیا بهنام SIFOR
ایجاد شده بود با کمک ام. آی. 6 بریتانیا و سیا و با هدایت
جرج کندی یانگ مسئول سازمان اطلاعاتی مخفی پیمان ناتو.
جرج کندی یانگ در پوشش عضو هیئت مدیره مؤسسه مالی کلینورت
بنسون عمل میکرد. درباره نقش کلینورت بنسون در تحولات اخیر
ایران در وبلاگم نوشتهام. این یادداشت 31 مرداد 1384 خیلی
مهم است و باید بارها آن را خواند: «مافیای نفت و گاز ایران
چگونه شکل گرفت؟» [+]
اعضای گلادیو 15000 نفر بودند و دارای 151 دفینه سرّی از سلاح
و مواد منفجره و وسایل ارتباطی و پول. هدف گلادیو ایجاد
گروههای مقاومت بود در شرایطی که ارتش پیمان ورشو ایتالیا را
اشغال کند. فعالیت گلادیو در سال 1990 ممنوع اعلام شد در
حالیکه قبل از آن نیز کاملاً مخفی بود. معهذا، امروزه شاهدیم
که سیلویو برلوسکونی، مسئول شاخه تبلیغات سازمان سرّی گلادیو،
مرد قدرتمند و نخستوزیر این کشور است.
طبق برخی از اسناد گلادیو، که در سال 1990 فاش شد، اتحادیههای
کارگری ایتالیا بهعنوان عامل «براندازی داخلی» معرفی شدهاند.
ژنرال جراردو سراواله، فرمانده گلادیو در دهه 1970، مینویسد:
«کنترل داخلی یعنی میزان آمادگی ما برای مقابله با
راهپیماییهای خیابانی و اعتصابهای سراسری و قیامهای
داخلی.»
ژنرال سراواله نقش گلادیو [در تشدید تنشهای سیاسی] را چنین
بیان میکند: «به خیابانها بریزید و اوضاع را چنان وخیم کنید
که دخالت نظامی را لازم کند.» |