ایران
روزی که علی لاریجانی در
تحلیل دولت اصلاحات محمد خاتمی، او را تشبیه به گورباچف کرد،
در برخی محافل نزدیک به خاتمی گفته شد که وی برای لاریجانی و
بیت رهبری که این تفسیر و تشبیه از درون آن بیرون آمده بود
پیام فرستاده و گفته بود: گورباچف یک مخالف سر سخت داشت بنام
یلتسین، که اتفاقا همزاد و موازی او مشغول کارشکنی بود. هنر
بزرگ آنست که یلتسین را پیدا کنید!
پس از 10 – 15 سال،
اکنون هرکدام از رهبران دیروز و امروز جناح راست جمهوری اسلامی
که تقسیم شده اند به اصولگرای ملایم، اصولگرای تند و اصولگرای
متجدد، در میان خود و در میان دو شاخه دیگر اصولگرا دنبال
یلتسین می گردند. گاهی به رحیم مشائی خیره می شوند، گاهی به
نقدی
و معاون جدید
احمدی نژاد "حمید بقائی"، گاهی روی صالحی وزیر خارجه تازه و
رئیس قدیمی سازمان انرژی اتمی متمرکز می شوند و گاه به آقا
مجتبی پسر توطئه گر رهبر جمهوری اسلامی مشکوک می شوند.
آنچه در روسیه روی داد و
از درون آن یلتسین بیرون آمد، یک مدل آزمایش شده است که امریکا
و اسرائیل و انگلستان روی آن خوب کار کرده بودند و اکنون از
تجربه آن، با توجه به شرایط هر کشوری و بر مبنای هر موقعیتی از
آن استفاده می کنند. بنابراین بحث نه بر سر تکرار مو به موی
آنچه در روسیه روی داد، در ایران است، اما شک نیست که از آن
تجربه با توجه به شرایط ایران نیز اگر بتوانند استفاده می
کنند.
روسیه
یلتسین،عضو هیات سیاسی
کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی- عالیترین نهاد رهبری
شوروی- بود. او نقشی بزرگ در متلاشی کردن حزب کمونیست شوروی
ایفاء کرد و با آنکه اغلب از مستی روی پای خود بند نبود توانست
اولین رئیسجمهور روسیه شود.
کسانی که در اطراف او
بودند، بزرگترین تصمیمات و امضاء ها را در حال مستی ناشی از
الکل و مستی ناشی از خود بزرگ بینی از او و بدست او گرفتند. از
میان چهرههای ناشناخته و جوانی که ریشه های آنها بر کسی آشکار
نبود برکشیده شدند و در مقامهای مهم دولتی و همزمان با آن، در
رأس شرکت های بزرگ «شبه خصوصی» قرار گرفتند.
بدینسان بنیانهای الیگارشی
جدید روسیه
استوار شد. او در آستانه فلج جسمی و مغزی و درحالیکه باید هر
نیمساعت جرعه ای مشروب الکلی سر بکشد، طی مراسمی مختصر در دفتر
کارش و درحالیکه آشکارا تلوتلو می خورد و اطرافیان زیر بغلش را
می گرفتند که زمین نخورد، پوتین را جانشین خود اعلام کرد. از
آن زمان تاکنون ریاست جمهوری و نخستوزیری و سایر مناصب مهم
حکومتی بر همان مبنائی که یلتسین و البته مشاوران کارکشته
اطرافش پایه گذاری کرد تعیین می شوند و مافیای روسیه را
رهبری می کنند. مافیائی که در آن بسیاری از کاربدستان امنیتی
دوران اتحاد شوروی امور را بدست دارند و به پوتین که خود افسر
اطلاعاتی اتحاد شوروی بود گزارش می دهند.
بنابراین، آنها که خاتمی
را گورباچف معرفی کرده بودند، نیمه اصلی لیوان آب را که پر بود
ندیدند. یعنی یلتسین و تفکر و تاکتیک یلتسینی برای نابودی
اصلاحات و رفتن به سوی سرنگونی جمهوری اسلامی. یا بهتر است
بگوئیم استحاله جمهوری اسلامی و تبدیل آن به نظامی سلطنتی و
استبدادی، که در ماهیت خود، هیچ تفاوتی با سرنگونی ندارد.
لیبی
«از
آنجا که مجموعه اپوزیسیون لیبی استراتژی خود را در درجه اول
بر همکاری نزدیک با غرب قرار داده است بالاجبار باید پیرو
رهبرانی باشند که مورد اعتماد واشنگتن، پاریس، لندن و برلن
هستند.
آن چند نفری که روز 27 فوریه «شورای ملی گذار» را تشکیل دادند
و روز 23 مارس وزرای «دولت دوران گذار» را معرفی کردند همین
افراد هستند. همین که در آغاز پیدایش امواج تظاهرات در 17
فوریه فوراً این شورای رهبری تشکیل شد حکایت از آن دارد که
قبلاً روی این امر کار اساسی صورت گرفته بود.
نخست وزیر« دولت دوران گذار»
محمود جبریل
نام دارد. او از سال 1980 تا 1984 در پترسبورگ، پنسیلوانیا
تحصیل میکرد و به دریافت پایان نامه تحصیلی در رشته علوم
سیاسی و طراحی نقشه های استراتژیک نائل آمد. پس از آن وی مدتی
دراز در همان دانشگاه تدریس میکرد و نقش عمدهای در تدوین
برنامه آموزشی آمریکا برای مدیران کلان در مصر، عربستان سعودی،
لیبی، امارات متحده عربی، اردن، کویت، بحرین، مراکش و تونس بر
عهده داشت. در سال 2005، به لیبی بازگشت و بلافاصله از
مقامات تصمیم گیرنده در امور اقتصادی شد.
او
این ترقی سریع را مدیون حمایت سیف الاسلام
پسر قذافی
بود. آنچه در درجه اول مورد توجه جبریل قرار داشت خصوصی سازی
اقتصاد و گشودن راه کنسرن های غربی بسوی معادن نفت و دیگر
معادن و منابع کشور بود.
"علی
طرحونی"
نیز یکی
دیگر از مهره های جاسازی شده در دستگاه حکومتی قذافی است که
اکنون
در « دولت دوران گذار» وزارت دارائی را در اختیار دارد. او بخش
عمدهای از عمر 60 ساله خود را در در آمریکا گذرانده
و
در دانشگاه میشیگان استیت به کسب درجه دکترا در علوم اقتصاد و
مالی نائل آمد و سالها در دانشگاه واشگنتن تدریس می کرد.
در رأس « شورای دوران گذار» مصطفی محمود عبدالجلیل قرا دارد.
او پس گذراندن دورانی دراز در دستگاه قضائی لیبی در سال 2007
به وزارت دادگستری رسید و تا 15 فوریه 2011 که استعفا داد در
این مقام بود. دیپلمات های آمریکائی که با او سر کار داشتهاند
او را مردی همراه و همکار توصیف کرده اند.»
( این اطلاعات را روزنامه یونگه ولت منتشر کرده است) |