چهارشنبه،
۷
شهریور:
نسبت به دیروز فشار [کار و جلسات] کمتر بود.
بعد از پیگیریهای زیاد برای رفع حصر، شیخ مهدی
[کروبی] ضمن تشکر از دستاندرکاران گفته یا من و مهندس
با هم، یا هیچکدام.
مرد لجبازی است. خدا حفظش کند.
شاید توانستیم برای رفع حصر هر سه نفر [مهدی کروبی،
میرحسین موسوی، زهرا رهنورد] کاری کنیم.
برای سخنگویی دولت، جز خانم [فاطمه] مهاجرانی کسی
داوطلب نشد. بنابراین [حکمش را] تصویب و اعلام کردیم.
تمام روز عدهای پیام میدادند که با عطا [الله
مهاجرانی] نسبتی دارد؟
در جواب به همه گفتم: نه، اما ماشاءالله خیلی قدرت
بیان دارد.
رهبر ملی ترکمنستان رسید تهران. عمدا [فرزانه] صادق را
فرستادم فرودگاه [برای استقبال]. هم تجربه کسب میکند،
هم حضورش در رسانهها بیشتر به چشم میآید.
با ترکمنستان چند سند امضا کردیم. اسم پایتخت شان
قشنگ است. مطرح نکردم. ممکن بود توجهم به کلمه
عشقآباد را بگذارند پای تجردم.
در زمینه تشریفات هم به نظرم پیشرفت کردهام. امروز شک
داشتم بعد از بلند شدن از صندلی، چه زمانی باید دکمه
کت را ببندم که بعدا در رسانهها مایه خنده نشوم. توی
دفترچهای که حاجیمیرزایی [رئیسدفتر رئیسجمهور] بهم
داده، نوشته بود، اما یادم نمیآمد. با خودم گفتم بلند
میشویم، هرموقع قربانعلی [بردی محمداف، رهبر ملی
ترکمنستان] دکمه را بست، من هم میبندم. بهخاطر همین
همهاش نگاهم به او بود.
بعدش با او و هیأت همراهش خدمت رهبری رفتیم.
قرار است روابط تهران-عشقآباد را توسعه بدهیم.
خوشبختانه بخش اول مطالبات پرستاران پرداخت شد.
چیزهایی درباره آبله میمون در فضای مجازی دستبهدست
میشود. به دکتر [محمدرضا] ظفرقندی گفتهام تحقیق صورت
بگیرد خدای نکرده مثل کرونا غافلگیر نشویم. ضمنا سپردم
هم خودش هم [سید عباس] صالحی، حال [محمد] بحرانی را
بپرسند. قلبش ناراحت است. گرفتارم، وگرنه شخصا بر
فرایند درمانش نظارت میکردم.
در مراسم تکریم و معارفه وزیر آموزشوپرورش راجع به
عدالت آموزشی حرف زدم. همه چیز از مدارس آغاز میشود.
حتما آموزشوپرورش را در اولویتهای اصلی قرار
میدهیم. مولا علی (ع) هم فرموده است: «تعلَموا العلم
صغارا تسودوا به کبارا» [در کودکی به تحصیل علوم
بپردازید تا در بزرگی بهواسطه آن، سیادت و آقایی
نمایید]. جای ارشاد هم مدرسه است و با حرف و منطق، نه
توی خیابان و چماق و حرف زور.
سر ناهار خبر دادند [احمد] میدری هم دارد مثل من
یادداشت روزانه مینویسد.
یکی از یادداشتهایش را خواندم. قلمش را نپسندیدم. به
نظرم تصنعی بود. البته خودش میداند. من کارشناس نیستم.
یک کانالی هم دارد یادداشتهای اینجا را بدون تغییر
منتشر میکند.
در آیدی کانالش [در عبارت مسعود به انگلیسی] به جای
ou،
نوشته شده
oo.
گفتم اینجا اعلام کنم که همراهان کانال حواسشان باشد
در کانالی فرعی عضو نشوند.
[علی
شریفی] زارچی، هنوز امضای حکم برگشت خودش به دانشگاه
خشک نشده، این طرف و آن طرف آزادی [محسن] برهانی را
مطالبه میکند.
حرفش حق است.
امروز در حاشیه نشست مشترک هیأت دولت و قوه قضائیه، با
[غلامحسین محسنی] اژهای در میان گذاشتم.
فقط نگاهم کرد. از نگاهش چیز دقیقی دستگیرم نشد.
علیآبادی [وزیر نیرو] گفت برای کاهش مصرف برق از پنکه
استفاده شود.
شخصا با پنکه هم مخالفم. اما مردم گرمشان است.
البته خبر رسیده تهران خنکتر میشود.
بهزودی میتوانم با خیال راحت کاپشنبپوشم. زهرا
[پزشکیان] کاپشنهایم را داده خشکشویی. خواست یکی دو
تا جدید بخرد. گفتم اسراف است.
علیه خانم [رخشان] بنیاعتماد و دخترش [باران کوثری]
در دادسرای تهران بابت مسئله حجاب پرونده تشکیل شده.
به حاجآقا [مجید] انصاری دستور اکید دادم تا ماجرا
بیخ پیدا نکرده حل شود.
ماندهام چطور باید سر حجاب به وفاق برسیم.
چند عکس از کاروان کشورمان را در پارالمپیک دیدم.
لباسهایشان خیلی بهتر از لباس تیم المپیک بود. البته
مهم نتیجه است. به امید خدا موفق باشند.
به [احمد] دنیامالی گفتم حواسش را به تیم بدهد.
دعوای فولاد خوزستان و استقلال اهواز [بر سر ورزشگاه
فولاد آرنا] را هم پیگیری و حل کند. بنده خدا خیلی
قرار است گرفتاری بکشد. [وزارت] ورزش [و جوانان] واقعا
سخت است.
خیلی درگیر رسانهها نیستم، اما از چپ و راست کشتی را
شروع کردهاند.
لااقل بین رسانههای اینطرفی [عباس] عبدی خوب دارد
قضیه را میانداری میکند. در شورا[ی راهبری] هم خیلی
زحمت کشید.
خدا خیرش بدهد. مرد معقولی است.
ماندهام چطور سال
۵۸
از دیوار سفارت [آمریکا] بالا رفت.
|