اعتراف حیرت آور ارگان مطبوعاتی سپاه پاسداران
درصورت حمله به ایران، جهان تائید خواهد کرد
تولید بمب اتم درایران توجیه پذیر است

پيک هفته

   

یادداشت های دکتر فاطمی در مخفیگاه
"دربار" و "بیت"
تقابل ریشه دار دیکتاتوری
با قانون اساسی و آزادی

اشرف پهلوی- کانون فتنه در دوران دولت مصدق و جنبش ملی شدن نفت ایران که سرانجام نیز طراحان انگلیسی و امریکائی کودتای 28 مرداد او را عامل و پیام آور کودتای 28 مرداد کردند و به دیدار شاه فرستادند. او و مادرش نقش بزرگی در تبدیل دربار شاهنشاهی به مرکز قدرت و مقابله با مجلس و دولت و قانونی اساسی ایفاء کردند.

دكتر فاطمي ,وزیر خارجه دولت مصدق پس از دستگيری و درجمع افسران کودتاچی. سپهبد بختیار کنار عکس بصورت نشسته، سرهنگ مبصر که بعدها سپهبد و رئیس شهربانی سالهای دهه 1340 شد میان فاطمی و بختیار مستقیم به دوربین نگاه می کند، سرهنگ امجدی، بازجو شکنجه گر کودتا، ایستاده نفر اول سمت راست عکس که بعدها او نیز به درجه تیمساری رسید و ورزش ایران را شاه به او سپرد! یا مردند و یا شاه دستور ترورشان را داد و یا با انقلاب اعدام شدند. چرخ بازیگر این بازیچه ها بسیار دارد. سرنوشت نسل قبل از آنها نیز که در بخش پائین می خوانید و کارگزاران کودتای رضاشاه بودند چندان متفاوت با این گروه نبود. همچنان که سرنوشت لاجوردی و لاجوردی های دیگر در جمهوری اسلامی متفاوت نبود و نخواهد بود.

در مورد رضاشاه معروف است که او می توانست چندین سال کینه و بغض خود را در مورد کسی مخفی بدارد. عین همین قضاوت را در باره پسر هم می توان کرد. این صفت را به وجه شایسته ای از پدر میراث برده است. او نمی خواست مبارزه ملی معنی پیدا کند، مخصوصا چون همیشه طرفدار اشخاص ضعیف و متملق و بی شخصیت بود. از دکتر مصدق که زیر بار هر تحمیلی نمی رفت، سخت نگران بود، از همه مهم تر، آنها که کم و بیش روحیه شاه را مطالعه کرده اند خوب می دانند که یک نوع تردید و جبن طبیعی همیشه بر او غلبه دارد. از ضعف جبلی او، بیشتر از هر کس ملکه مادر و شاهدخت اشرف استفاده می نمودند و وسوسه آنها نیز، در آنتریک بر ضد دکتر مصدق بی نهایت موثر بود. یکی از مذاکرات چهار ساعتی مصدق با شاه، عدم مداخله نظامیان در کار انتخابات بود که شاه قول و وعده صریح داد و گویا بخشنامه ای هم وزارت جنگ به فرماندهان لشکر ها کرد اما همین که انتخابات شروع شد نحوه مداخلات آنها دو صورت داشت؛ یا هرج و مرج و ناامنی را تقویت می کردند که زد و خورد شده و دولت را در اشکال بگذارند، یا مستقیما کسانی را که کوچک ترین زمینه محلی نداشتند از صندوق ها بیرون می کشیدند. نقشه کودتا از همان آغاز کار دولت مصدق وجود داشت. از چند ماه بعد از زمامداری دکتر مصدق، یک چنین نقشه ای به موازات تبلیغات شدید انگلیسی ها که در داخل و خارج شاه را از حزب توده می ترسانیدند، در شرف طرح و انجام بود. سرلشکر مزیتی رئیس شهربانی وقت، ضمن مصاحبه ای گفت که در یک شبکه توده، به نام دویست هزار نفر برخورده و بدون اطلاع دکتر مصدق فشار و تضییقات به عناصر چپ را شدت دادند.

فاطمی پس از اولین تروری که فدائیان اسلام در آن دست داشتند، در بيمارستان. شاه از کجا می دانست فدائیان اسلام نه قصد ترور او، بلکه ترور مصدق را که مقابل انگلستان ایستاد تا نفت را ملی کند دارند؟ این سئوال را بازماندگان و طرفداران فدائیان اسلام باید پاسخ بدهند.


ملک الشعرا بهار
دیکتاتور بزرگ را
به چشم خود دیدم!

سایه دیکتاتوری مخوف رضا شاه را او و آیت الله مدرس درست دیده و شناخته بودند. جمهوری اسلامی اجازه نمی دهد تا مردم بدانند چگونه و با چه ترفندهائی او جانشین آخرین شاه قاجار شد و ادعای جمهوریخواهی را تبدیل به سلطنت خون چکان کرد. اجازه نمی دهد مردم بدانند او چگونه مجلس را آلت دست خود کرد و قدرت را در دربار و سفاک ترین نظامی ها را در اطراف خود جمع کرد. او زمانی سقوط کرد که شنل آبی رنگش خون رنگ بود.

مختاری بهار مدرس

آيرم

این دیباچه جلد اول کتاب "تاریخ احزاب سیاسی ایران" است. دردنامه آخرین قصیده سرای بزرگ ایران "ملک الشعرا بهار"، که نسل امروز ایران ترانه "مرغ سحر" او را در کنسرت های شجریان همصدا با او می خواند و حکومت از جمله شروط جواز کنسرت شجریان را نخواندن این ترانه قرار داده است!

دردانگیز نیست؟ از 1299 تا 1387 قریب به 90 سال می گذرد و امروز وزارت ارشاد سردارصفار هرندی و فتوای مصباح یزدی و احمدجنتی همان می کنند که سرپاس مختاری رئیس تشکیلات امنیتی و سانسور رضاشاه و سرتیپ آیرم رئیس شهربانی رضاشاه گفتند و کردند و ملک الشعرا بهار از آن می نویسد. آن تخته پوست بعدها به پسرش محمدرضا شاه رسید که از قلم دکتر حسین فاطمی آن را درهمین شماره پیک هفته می خوانید. بهار بانگ برداشت "فغان زجغد جنگ و مرغ وای او- که تا ابد بریده باد نای او" و امروز، که دیگر بهار نیست، همان بانگ را باید برداشت!

استبداد کهنه جان و ریشه دار در ایران را باید خواند تا مسیر امروز آن را شناخت. دو جلد کتاب "تاریخ احزاب سیاسی" بهار که ما در شماره گذشته پیک هفته و این شماره به معرفی آن همت گماشته ایم، از جمله این خواندنی هاست. دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی آیت الله مدرس را پرچم کرده و پشت آن سنگر گرفته، اما اجازه نمی دهد مردم بدرستی بدانند مدرس چه می گفت و از چه بیم داشت و جانش را بر سر چه آرمانی نهاد. آرمان او همان بود که ملک الشعرا بهار نزدیک ترین یار و متحد و همراه و همفکر او در فراکسیون اقلیت مجلس نوشته است. ما در شماره های آینده پیک هفته نیز بخش های دیگری از کتاب تاریخ احزاب سیاسی ایران را نقل خواهیم کرد. دراین شماره از دیباچه جلد اول کتاب بخوانید:



اوین دهه 60 - آن که در میانه ایستاده اسدالله لاجوردی عضو رهبری موتلفه اسلامی و رئیس و دادستان انقلاب در زندان اوین در دهه خوفناک 60 است. کناری او کچوئی است که قبل از لاجوردی که پس از برکناری از روی زمین برش داشتند، در اوین ترور شد. عکس در ابتدای آن دهه در اوین گرفته شده است. بزرگترین جنایات در اوین در دوران لاجوردی روی داد. آنها که این روزها به اوین می روند و می آیند و درباره زندان خود و گفتگو با بازجوها می نویسند، بروند از امیرانتظام و عموئی( یکی ملی مذهبی و دیگری توده ای) بپرسند تا چشم و گوششان بیشتر باز شود. آنها که درکنار لاجوردی ایستاده اند اغلب بازجویان همان دهه اند. چه شماری از آنها اکنون در مجلس و کابینه احمدی نژاد نشسته اند و یا سفیر و مدیرکل اطلاعات وامنیت و استاندار و... شده اند.


آدرس پستی

Postfach 200208
  13512 Berlin

Germany

------------------------------------

-----------------------------------------------------

حساب بانکی

AKHP

DEUTSCHE BANK

Konto 4593745

BLZ 10070024

برای پرداخت از خارج آلمان اطلاعات زیر را بنویسید

AKHP

BIC: DEUTDEDBBER

IBAN. DE 31100700240459374500

-----------------------------------------

 


 19 تير 1387

 شماره 103
   
پيک هفته
ارشيو هفتگی
درباره پيك هفته

چنگیزآیتماتوف
بخت آینه را داشتم
که در من نگریست!
عطاء الله مهاجرانی

صحنه ای از فيلم نخستين آموزگار نوشته آيتماتف


دیدارهای من(بزرگ علوی) با آن مرد بزرگ
دهخدا
خودش نمی خواست
اما جاودانه شد


مرتضی احمدی
تا زنده است، بزرگش بداریم
این ترانه ها را
روی حوض خانه ها
و در محافل و مجالس
می خواندند


آنکه درکنار شجریان دیده می شود "ایرج" است. خواننده ای که بیات اصفهان را تاکنون هیچ خواننده ای به تسلط او نخوانده است.

بانگ حافظ

فغان نیما

از حنجره شجریان


"نوشتم، خواندی"
فریده شاهسوانی شاید با این فيلم برنده جشنواره مسکو شود


4 پرسش- 4 پاسخ
دولت احمدی نژاد
از دل کودتای 18 تیر
گام به گام بیرون آمد


ترانه زیبای "می روم"
قضاوت در باره
دو اجرا
با خود شماست!


از فردوسی تا فروغ
پیامگیرهای ابتکاری
روی  تلفنی قدما!

این چند پیامگیر تلفنی را هم که یکی از همکاران عزیز ما زحمت کشیده و برایمان فرستاده است بخوانید. البته باید تمرین شعرخوانی و مراعات اوزان شعری را بدانید تا حق مطلب ادا شود.

         پیغام گیر  فردوسی
        
نمی باشم امروز اندر سرای
        که رسم ادب را بیارم به جای
        به پیغامت ای دوست گویم جواب
        چو فردا بر آید بلند آفتاب
        پیغام گیر خیام
        این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
        ممنون توام که کرده ای از من یاد
        رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
        آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد
       پیغام گیر بابا طاهر
        تلیفون کرده ای جانم فدایت
        الهی مو به قوربون صدایت
        چو از صحرا بیایم نازنینم
        فرستم پاسخی از دل برایت ... ادامه