حرکت این رولزرویس 411 هزار
یوروئی در خیابان های اصفهان موجب
خیره ماندن چشم مردم به آن و باعث
حیرت مردم از اوضاعی شد که بر
کشور حاکم است. شب ها خبر اختلاس
3هزار میلیارد
تومانی
را در سایت ها و برخی روزنامه می خوانند و
روزها رولزرویس 411 هزار بوروئی را در
خیابان می بینند. این اتومبیل را برای
عروس گل زده بودند اما نه اسم عروس و نه
اسم آقا داماد اعلام نشده است. این
اتومبیل که به "فانتوم کوچه" معروف است،
با نمره موقت در خیابان های اصفهان به
حرکت در آمد و هیچکس نپرسید: چرا این
ماشین نمره موقت دارد؟ و هیچ مقام و
ماموری مانع حرکت آن نمی شود!
همایش سال گذشته "بیداری اسلامی"
در تهران. البته بعد از صرف غذای
گرم در هتل 5 ستاره. استاد ربانی
افغانی، امسال به همین کنفرانس
آمد و به کابل بازگشت، اما آب خوش
از گلویش پائین نرفت و ترور
شد.بعنوان رئیس شورای صلح، با
"عمر" رئیس دولت طالبان وارد
مذاکره شده بود
تا بلکه میان طالبان و دولت حامد کرزای
آشتی برقرار کند و یک دولت ائتلافی در
افغانستان تشکیل شود. هنوز معلوم نیست،
چرا هنوز نتیجه این مذاکرات مشخص نشده
ترور شد. شاید پاکستان علاقه چندانی به
صلح در افغانستان ندارد و روی پشتونستان
بزرگ و کوچک شدن افغانستان بیشتر حساب می
کند!
هفته گذشته، چند روز پس از آن که
شایع شد میرحسین موسوی گفته "اگر
می خواهید وضع من را بدانید کتاب
" گزارش یک آدم ربایی" اثر گابریل
گارسیا مارکز را بخوانید" این
کتاب در ایران نایاب شد.
ابتدا خبرگزاری آفتاب در خبری
نوشت که یک "کتاب قدیمی" ناگهان
در فهرست پرفروش ترینها قرار
گرفت. آفتاب نوشت:
"گزارش یک آدمربایی نوشته گابریل
گارسیا ماركز با ترجمه جاهد
جهانشاهی (نشر آگاه) و همان
كتاب با ترجمه كیومرث پارسای (نشر
علم) با فاصله كمی از هم در صدر
پرفروشها ایستادهاند."
همزمان خبرگزاری مهر از نایاب شدن
این کتاب در بازار کتاب ایران خبر
داد ولی به فاصله کوتاهی این خبر
را حذف کرد.
در
حالیکه وبلاگ نویسان مستقل ایران خبر
نایاب شدن این کتاب را تائید
کردند. این در حالیست که هزاران نسخه از
این کتاب در روزهای اخیر از طریق ایننترنت
نیز دانلود
و تکثیر
شده است.
فیس بوک گابریل گارسیا مارکز نیز خبر
توصیه موسوی به فرزندانش برای خواندن این
کتاب را همراه با عکسی
از میرحسین موسوی منتشر کرده است.
شما نیز می توانید این کتاب را از
اینجا
دانلود کرده و بخوانید!
امنیت عمومی
هیچ ایرانی آن را احساس نمی کند
وبلاگ زیتون
دومین گروگان گیری آمریکائیان گرچه به
ظاهر تمام شد، اما بی گمان آثار و
تبعات آن به این سادگی تمام شدنی
نیست، چرا که نفس عمل پذیرفتنی نیست.
جمهوری اسلامی که پیشتر با ملوانان
انگلیسی و دادگاه های جنائی فرانسه و
آلمان و اتریش... همین شگرد ها را زده
بود و نتایجی هم به دست آورده بود،
این بار اما تیرش به سنگ خورد و جز
اعتراض های مکرر و نفرین خانواده ها
حاصلی نداشت. همان دستاوردی که هر روز
و هر ساعت از پشت دیوار زندان های
اوین و رجائی و مشهد و تبریز و
کوردستان و ...از جانب پدران سالخورده
و بی رمق و مادران رنجدیده و گریان
دارد.
هنر کوچکی نیست این که خود را آگاهانه
و به عمد این چنین در معرض توپخانه ده
ها و صدها رسانه پرقدرت آمریکا و
دوستان دور و نزدیک قرار دادن، توصیه
جوامع جهانی تا را نشنیدن، دادگاهی
نمایشی برپا داشتن و 8 سال زندان قطعی
بریدن و بیش از دو سال بر اتهامی
جاسوسی پای فشردن بی انکه یک صفحه
سند و شواهد معتبر داشته باشی! دست
آخر یک میلیون دلار وثیقه گرفتن و به
آن شکل آزاد کردن! هنر از این بیشتر؟
همین مبلغ وثیقه که پادشاه عمان
پرداخت کرد، خود ِ نفس اتهام و حکم
قطعی 8 ساله دادگاه و "عطوفت اسلامی"
را باطل نمی سازد؟
اعتراض آقای احمد توکلی رئیس مرکز
پژوهش های مجلس به حد کافی گویای
گروگان گیری است تا جاسوس نمائی ! چرا
که نظام در طی تمام 33سال موجودیت اش
به شدت صحنه آرا و سناریو نویس این
قبیل فیلم های اکشن بوده است.
توکلی گفت : " وزارت امور خارجه علت
آزادی متهمان آمریکائی را رأفت اسلامی
دانسته است ، اما باید پرسید چرا دیگ
رأفت قوه قضائیه ، هم زمان با سفر
احمدی نژاد به جوش آمد؟
وثیقه گرفتن برای آزادی آمریکائی های
زندانی بیشتر شبیه باج خواهی بود "
مگر سعید مرتضوی دادستان وقت، سرِ
خانم عکاس دکتر زهرا کاظمی را به
دیوار سلول اش نکوبید تا اعتراف کند
که جاسوس دولت کاناداست؟ اتهام اصلی
اعضا تمام گروه ها و سازمان های سیاسی
و حتا غیرسیاسی ( ان.جی .او ) و حفظ
محیط زیست همچون اعتراضات به خشکاندن
دریاچه ارومیه هم "جاسوسی "علیه نظام
مقدس اسلامی تلقی می شود چه
بخواهند... چه نخواهند ! و دستگیری
های اخیر پرونده مستند بی بی سی در
باره خط و نشان آقای خامنه ای هم مگر
جز این است؟
کوهنورد های آمریکائی پس از رهائی از
اسارت چه گفتند؟ جاشوا فتال و شان
باوئر در کنفرانسی در نیویورک گفتند
که "بازداشت آنها ارتباطی با اتهام
عبور غیرمجاز از مرزهای ایران و عراق
نداشت.
آنها معتقدند که تنها به خاطر
"آمریکایی بودن شان" به مدت بیش از دو
سال در ایران
بازداشت شده بودند.
آنها با یادآوری خاطرات تلخ دوران
اسارت خود گفتند :
"ما نمی توانیم دولت ایران را ببخشیم
" و این سخن کوچکی نیست چون در تاکسی
ها و اتوبوس ها به کرّات از سوی
بسیاری از مردم ایران هم گفته می
شود... گرچه آقا وقتی برای شنیدن آن
ندارند!