شبكه تلویزیونی المنار لبنان به نقل از
منابع آگاه فرانسوی نوشت:
امیر قطر در سفر سه ساعته خود به تهران و
دیدار با احمدی نژاد سئوال کرد که در صورت
حمله نظامی غرب به سوریه برای سرنگونی
دولت بشار اسد، موضع جمهوری اسلامی چیست؟
احمدی نژاد در پاسخ گفته است: در صورت
بروز چنین اتفاقی مطمئنا اولین موشك به
خانه خود شما (امیر قطر) اصابت خواهد كرد.
امیرقطر به نمایندگی از امریکا به تهران
سفر کرده بود و پس از دیدار سه ساعته در
تهران، مستقیما به امریکا رفته و در کاخ
سفید با رئیس جمهور امریکا ملاقات کرد و
آنچه را در تهران شنیده بود به وی منتقل
کرد.
این که چنین اظهار نظر تحریک آمیزی، چقدر
روی محاصره بیشتر و آمادگی بیشتر برای
وارد آوردن ضربه نظامی به ایران تاثیر
خواهد داشت، امری است که روشن شدن آن
چندان طول نخواهد کشید. این دیپلماسی،
همان دیپلماسی آقای خامنه ایست که در
ابتدای رئیس جمهور شدن احمدی نژاد در
دیدار با سفرای جمهوری اسلامی که به تهران
فراخوانده شده و با رهبر دیدار کرده
بودند، در این جمله او خلاصه شده بود:
شماها باید همیشه اخم کنید، تا از شما
بترسند!
همین نوع اظهار نظرهای عوامفریبانه که
جانشین یک سیاست منطقی برای مقاومت در
برابر امریکا و هر قدرت جهانی دیگری شده
را بارها ازدهان احمد جنتی در نماز جمعههای تهران نیز شنیده ایم. برای نمونه در
باره ساده زیستی (کلام مشترک با علی خامنهای) بعنوان عدالت اجتماعی!
شبکه تلویزیونی المنار، این سخنان احمدی
نژاد را با آب و تاب و با هدف تبلیغ میان
حزب الله لبنان منتشر کرد. اما روی دیگر
دیپلماسی و نقش آفرینی و شعبده بازی احمدی
نژاد را در خبر دیگری دنبال کنید که پس از
ماجرای "هاله نور" در سازمان ملل، حالا
نماینده جمهوری اسلامی در امریکا که از
یاران مصباح یزدی و برگمار شده از طرف بیت
رهبری و مورد تائید احمدی نژاد است، از
خبرنگاران خواسته تا با کروات در مصاحبه
خبری احمدی نژاد در سفری که بزودی به
امریکا خواهد کرد حاضر شوند. این سفر برای
شرکت در اجلاس سالانه سازمان ملل انجام می
شود.
روز بروز به انتخابات نزدیک تر می
شویم، اما از جنبش سبز خبر چندانی
نیست. نه اینکه جنبش از توان افتاده
باشد، بلکه در حالت انتظار است.
انتطار این که آیا اصلاح طلبان وارد
انتخاب می شوند یا نه؟ ولی از هم
اکنون روشن است که اگر چنین شود که
احتمالش هم نیست، این مسئله، یعنی
بازکردن فضای انتخاباتی به امید به
تور انداختن اصلاح طلبان را موکول می
کنند به آخرین لحظات همراه با محدودیت
هایی.
به این دلیل که اول تنور انتخابات را
گرم کنند و دوم اینکه هیچ فرصتی
باصلاح طلبان برای فعالیت و تبلیغات
داده نشود تا راحت تر از کیسه رای
گیری تنها سرمارهای خوش خط و خال
خودشان را بیرون بیاوند.
چاره چیست؟ بنظر نگارنده شعار های
جنبش سبز و خواسته های آن باید
پیشرفته تر شود. چرا که فضای انتخابات
در سال 88 تا امروز متفاوت شده است.
اتفاقاتی که در بعضی از کشور ها
افتاده بنوعی هم در رژیم وهم در مردم
تاثیر داشته است. حکومت فرصت های تحول
و اصلاح را تقریبا از دست داده است.
سردبیر محترم پیک نت؛ با سلام و تشکر
از فعالیت پر ثمرتان. در شماره امروز
پیک نت، گذشته از اخبار و تحلیل
وضعیت
ایران دو نوشته نیز قابل توجه بود که
ما، خوانندگان خارج نشین نشریه شما،
را نشان گرفته بود. یکی از آن دو
نوشته به شما "از
اینکه در جهت آگاهی مردم تلاش می کنید
باید تشکر ویژه ازتون کرد. خدا یار و
یاورِ شما باشد". و دیگری آرزو کرده
بود که: "خسته
نباشید و در راه به روز آوری و
اداره سایت مهم و مفید پیک نت که
دیگر به یکی از امیدهای من در زندگی
تبدیل شده پایدار و تواناتر بمانید".
سردبیرعزیز، محبت فرموده و این جوابیه
را از طرف یکی از خوانندگان نشریه تان
به نویسندگان آن دو پیام برسانید.
عزیزان هموطن ساکن ایران، عده ای از
ما خوانندگان خارج کشور پیک نت از
اهمیت وجود نشریاتی که همت کرده اند و
کمر به شکستن خفقان خبری بسته اند نیز
آگاهیم و تا آنجا که توان داشته باشیم
در زنده نگه داشتن این شمع آگاهی تلاش
خواهیم کرد. اما شاید باور نکنید که
هزاران خواننده خارج نشین نشریه پیک
نت نیز آن آتشی را که شما در میان آن
در حال کباب شدنید را می بینند و با
توسل به بهانه های رنگ باخته از کمک
به خبر رسان دریغ می کنند. کم لطفی
این گروه از ایرانیان خارج نشین تنها
به پیک نت خلاصه نشده و دیگران نیز که
مخلصانه در راه خبر و تفسیر تلاش می
کنند نیز مشمول این بی مهری هستند.
برای نمونه، نشریه جرس، ماههای متمادی
پس از درخواست به کمک مالی مجبور شد
که تبلیغات تجاری در سایت خود را
بپذیرد و در کنار خبر "شنبه؛ تجمع
خانواده های بازداشت شده آذری"،
تبلیغی حمل کند که دیگران را به
سرمایه گذاری در املاک تورنتو دعوت می
کند. سرمایه گذاری به هر شکلی حق
افراد است، اما هر چیز زمان و مکان
خاص خود را طلب می کند.
نویسنده این خطوط افراد فراوانی را
میشناسد که توده ای بودن را دلیل کمک
نکردن به پیک نت اعلام می کنند،
مسلمان بودن را دلیل به کمک نکردن به
جرس و ... غیرو. به نظر میرسد که این
افراد نه تنها راهشان، بلکه قلبشان
نیز از شما دور شده. مشکل توده ای
بودن و مسلمان بودن نیست، بلکه ای کاش
ما هم ذره ای از آن غیرتی که شما
روزانه به نمایش می گذارید را
داشتیم.
موفق و پیروز باشید. م. ن. اندیشه
(پیک نت: حتی آنها که عهد کرده بودند
نیز عهد خود شکستند! اما "بگذرد این
روزگار تلخ تر از زهر"، که در آن رسم
مروت نیز به تاراج رفته است.)
با سلام- امید خسته نباشید و در راه
به روز آوری و اداره سایت مهم و
مفید پیک نت که دیگر به یکی از
امیدهای من در زندگی تبدیل شده پایدار
و تواناتر بمانید.این خبر تاسف بار را
خواندن و با دقت در آن متوجه شدم که
انگار تمام مصیبتهایی که بر سر نسل
من در جمهوری اسلامی آورده شده در
زندگی این زن هست. زن 25 سالهای که
هم معتاد است و هم توسط شوهرش
فروخته میشده و هم در آگاهی نیروی
انتظامی آنقدر کتک خورده و معلوم نیست
چه بلایی سرش آوردهاند که به قتل
شوهرش که زمانی عاشق هم بودند اعتراف
کرده و بعد در دادگاه این اعتراف را
پس گرفته است. به نظرم انتشار این خبر
خالی از فایده نیست. از
اینجا.
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما
عزیزان. از اینکه در جهت آگاهی مردم
تلاش می کنید باید تشکر ویژه ازتون
کرد. خدا یار و یاورِ شما باشد.
مدتی است بانک احسان الزهرا با مجوز
بانک مرکزی در همدان کار
میکرد. خیابان شریعتی چهار راه
کبابیان. این بانک به مردم سود زیاد
میداد و اغوا
کرده بود و خیلی ها گول خورده و در
این بانک پول سپرده گذاشته
بودند.
رئیس بانک ظاهرا خانمی است و فرار
کرده - مردم
مدتی به دادگستری شکایت برده ولی کسی
به دادشان نمی رسد. چند بار اعتراض
کردند و
جلوی استانداری در بلوار بعثت جمع
شدند ولی جواب نگرفتند. دیروز حوالی
10 صبح جلوی
بانک مردم صف کشیده و اعتراض کردند که
کار به شعار مرگ بر رژیم کشید و نیروی
انتظامی به آنها حمله کرد و آنها را
کتک زد.
در طول این مدت خیابان شریعتی از
میدان امام تا ایستگاه توسط نیروی
انتظامی بسته شد و مانع رفت
و آمد مردم شدند. معلوم نیست بر سر 15
تا 45 میلیاردی چه آمده است. مسئله
رنگ
سیاسی شدیدی به خود گرفته و شهر را
امنیتی کرده است.
پیشنهاد می کنم آنها که آگاهی دارند،
نام افرادی که در هیات
مدیره این بانک بوده و از رانت دولتی
استفاده کرده اند را معرفی کنند.
نام بنده را اعلام نفرمائید که در شهر
ما جیک بزنی کل خانواده
یا در تصادف رانندگی کشته می شوند و
یا تک تک شکار شده و به زندان برده می
شوند.
یادش بخیر. در حیاط بند 305 اوین قدم
می زدم که سام محمودی سرابی با حرارت
راهم را گرفت و یادداشت زیبایش را بر
روزنامه دیواری بند برایم خواند...
چند روز بعد آزاد شد و در دفتر خاطرات
من یادداشتی را به همراه قطعه شعری که
بخاطرش زندان بود نوشت. دلنوشته اش را
بخوانیم:
جناب خزعلی بسیار عزیزم
...
خواستم شعر اعتراف را برایتان بنویسم
به رسم یادگار، که ظاهراً قرص ها
اثرشان را روی حافظه ام گذاشته اند،
البته قرص ها جای خود، انفرادی نیز
ناخودآگاه حافظه را زایل می سازد.
بنابراین، تنها بخشی از این غزل -
مثنوی را برایتان می نویسم.