استاندار
مازندران
گفته که
تا وقتی
فقر هست
من حجاب
را قبول
ندارم.
به زبان
ساده
یعنی اول
فکری
برای
فقرزائی
کنید و
بعد به
فکر چادر
به سر
کردن
زنان
بکنید.
کمتر
ایرانی
که عقل
سالم در
بدن
سالمش
باشد با
این حرف
مخالف
است، مگر
روحانیونی
نظیر علی
سعید که
رئیس
دفتر
عقیدتی
سیاسی
فرمانده
کل قوا
در سپاه
است.
ایشان در
واکنش به
این سخن
استاندار،
با
ادبیاتی
که
ادبیات
زورگیرها
و خفت
گیرهای
سرگردان
در
خیابانهاست
گفته:
این چه
استانداری
است که
میگوید
من حجاب
را قبول
ندارم؟
این
حکومت،
جمهوری
اسلامی
است. اگر
من جای
نگهبان
استانداری
بودم،
اجازه
ورود این
فرد به
استانداری
را
نمیدادم.
(به زعم
ایشان
فقر ذاتی
جمهوری
اسلامی
است!)
بقیه اش
را
بخوانید:
«غلط
میکنی!
قبول
نداری.
تو چه
کارهای
که حجاب
را قبول
داشته
باشی یا
نداشته
باشی؟
این حکم
الله
است»
(این حکم
الله را
ایشان از
کجا
آورده
است؟)
حاج آقا
سعیدی از
سال
۱۳۶۳
تا
۱۳۷۲
ریاست
سازمان
حفاظت
اطلاعات
سپاه
پاسداران
را
برعهده
داشت و
سپش
نماینده
ولی فقیه
در سپاه
پاسداران
شد.
ایشان در
سپاه چه
غلطی می
کرده در
سالهائی
که موساد
تا زیر
گوش
فرماندهان
سپاه و
قرارگاه
های
نظامی
نفوذ
کرد؟ و
از زیر
عبای
حفاظت
اطلاعات
جاسوس
بیرون
آمد و از
ایران
گریخت؟
هر تحول
اساسی در
ایران از
روشن شدن
تکلیف
این
روحانیون
در ارکان
نظام
آغاز می
شود و ای
بسا با
حذف همه
روحانیون
از ارکان
حکومت و
باز
گرداندن
آنها به
همان
حوزه
هائی که
تا پیش
از
انقلاب
در آنجا
بودند!
کاری که
در اروپا
شد و در
خود
ایران هم
با پایان
سلسله
ساسانیان
و سقوط
موبدان
زرتشتی
متحد
دربار
فاسد و
خونریز
شد. مردم
به امید
رهائی از
شر
موبدان
مرتجع و
خونریز
به
اسلامی
که با
شعار
آزادی و
مساوات
آمده بود
روی خوش
نشان
دادند.
این
تحول دیر
و زود
دارد،
اما سوخت
و سوز
ندارد و
قطعی
است.
قطعی است
به این
دلیل که
روحانیت
سد راه
تحولات
در ایران
شده و
مردم هم
چشم دیدن
آنها را
ندارند.
چنان که
چه
بخواهیم
چه
نخواهیم
همه را
به یک
چوب می
رانند. |