ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 
 
 
 
فروردين
 
 
 

شورش مردم زلزله زده در لرستان

زندگی حق مسلم این مردم است. نان می‌خواهند و سرپناه. دراین 27 سال با 600 میلیارد دلاری که نفت فروخته شد، نمی شد بافت خشت و گلی شهرها و روستاهای ایران را چنان تغییر داد که با هر زمین لرزه ای آوار بر سر مردم فرود نیآید. می‌شد! اما به آن شرط که بر دخل و خرج مملکت حساب و کتابی بود و نظارتی مردمی. کار از گرفتن گریبان موتلفه اسلامی و کمیته امداد و حتی دولتی که بجای اسفالت لقمه لقمه جاده‌های کشور و سرپناه برای مردم لرستان و کردستان و کرمان و .... بودجه برای اتوبان ظهور امام زمان در نظر می‌گیرد گذشته است. خانه از پای بست ویران است. این را حکومت خود بیشتر از مردم فهمیده است و به همین دلیل است که امنیت خود را در داشتن سلاح اتمی و سرکوب کوچکترین حرکت اعتراضی مردم می‌بیند. دیروز در روز زن و امروز در لرستان. از سرکوب رانندگان شرکت واحد تا ویران کردن حسینه دراویش بر سر زن و بچه ای که در آن پناه گرفته بودند. شورش زلزله زدگان در لرستان نیز نشان داد مردم بجای سلاح اتمی، چه می‌خواهند.

 

 

 

فاجعه سازان- شاید روزی از این صف بعنوان فاجعه سازان تاریخ معاصر ایران که یک انقلاب را مصادره کرده و همراه با بخش‌هائی از ایران به باد دادند یاد شود. از اژه‌ای که در صف دوم ایستاده، تا فرماندهان سپاه و شیخ عباس واعظ طبسی، احمد جنتی، احمدی نژاد، فیروزآبادی، معاون واعط طبسی، تقوی، ابراهیم رئیسی و بقیه در صف اول و دوم. همه آنها می دانند که خطر بمباران ایران جدی است و اساسا به همین دلیل هم کیک زرد را برده  و در کنار مقبره امام رضا و در مکان زیر زمینی اتمی که برای آن ساخته اند جا داده اند، با این تصور که بمباران امام رضا بدلیل واکنش شیعیان داخل و خارج ناممکن است. والا نه کیک زرد عتیقه است که به موزه امام رضا ببرند و نه تاسیسات اتمی در خراسان است. فعلا به آنجا برده اند تا تکلیف حمله روشن شود. پناهنگاه های زیرزمینی حکومتی نیز با همین تصور در اطراف حرم امام رضا، در زیرزمین حفر شده است. میلیاردها دلار پول فروش نفت که می توانست خرج آبادانی ایران، تحقق آرمان های آزادیخواهانه و عدالت جویانه انقلاب 57 شود، تاریخی ترین فقر، فساد، فحشاء و اعتیاد درایران  و نابودی وحدت ملی و فراهم آمدن زمینه جنگ های داخلی و بالکانیزه شدن ایران را از خود برجای گذاشته است. زمینه بالکانیزه شدن ایران را در اخبار بلوچستان در همین شماره پیک نت بخوانید. اگر 600 میلیارد دلار پول حاصل از فروش نفت در راه آبادی و آزادی ایران صرف شده بود، چنان حمایت ملی از حکومت فراهم می آمد که با بمب اتم هم نتوان آن را از میان برد. چنین نشد و آن ثروت صرف چنان بیراهه هائی شد که اکنون تلاش فاجعه سازان برای بقای خویش را هم در عکس بالا می بینید و هم در خبر جشن آن در زیر می خوانید>

برای امام رضا
جشن تولد اتمی
با کیک زرد در
قوطی

 


 

 

پول نفت نیآمد، خود نفت سر سفره آمد

اینجا اسماعیل آباد در جنوب تهران بزرگ است. یكی از همان جاهائی كه احمدی نژاد با وعده آوردن پول نفت بر سر سفره ساكنان آن، رای آنها را گرفت. 270 خانوار در این روستا زندگی می كنند. از همه چیز، حتی آب آشامیدنی سالم محروم اند. انواع بیماری های پوستی، كچلی و مشكلات تنفسی در اسماعیل آباد عادی است. اخیر یك لوله آب پالایشگاه به مركز روستا كشیده اند، اما همراه با آب نفت پالایشگاه هم می آید. كافی است یك كبریت كنار تلمبه ای كه آب را از پالایشگاه می آورد بیاندازند تا نفت داخل آب آتش بگیرد. به این ترتیب، نه پول نفت، بلكه خود نفت به سر سفره های مردم فقر آمد!

 

 

 
 

اين بارگاه برای قاتل عمر
در ج.ا در حال بالا آمدن است!

 

 

 

ببينيم و چاره ای بيانديشيم
فيلم رجزخوانی تلويزيونی
سرداران سپاه و افسران ارتش

اين يكی از دهها برنامه رجزخوانی نظامی است كه شب ها از كانال های مختلف سيمای جمهوری اسلامی پخش می شود. فرماندهان سپاه و ارتش را می آورند به تلويزيون تا برای مردم درباره قدرت نظامی جمهوری اسلامی سخن بگويند و به آنها قوت قلب بدهند كه امريكا در جنگ با ايران خيلی زود شكست خواهد خورد و دم خودش را روی كولش گذاشته و تا نيويورك فرار خواهد كرد. اين برنامه ها همگی مصرف داخلی دارد، اما برای تبليغ جنگ طلبی حكومت ايران، توسط اسرائيل و امريكا در وسيع ترين حد مورد بهره برداری قرار می گيرد تا دليل و توجيهی باشد برای حمله مرگبار به ايران. آقايان سپاهی دولت تشكيل دادند و يك سردار را كردند رئيس صدا و سيما برای دراختيار داشتن تلويزيون و رفتن بالای منبر برای همين ماجراجوئی ها.

 


 

 

انديشه های گمراه در ج.ا
فيروز ابولوُلوُ
يك نامه دريافتی و ضرورت
آشنائی با فاجعه درحال تكامل!

چاره ای بيانديشيم
تا جنگ خانگی شعله نكشيده

اين عكسی از صحن حرمی است كه برای ابولولو فيروز و يا "فيروز ابولولو" درجاده فين كاشان ساخته اند. در همين صحن مراسم جشن عمركشُون را هر سال برپا می كنند. درابتدا كه اين بارگاه را می خواستند برای عامل ترور عمر برپا كنند در بين مردم اين گونه نقل می شد كه فيروزابولولو به اين دليل عمر را كشته كه او عامل حمله اعراب به ايران و آوردن اسلام به ايران بوده است. خيلی زودتر از آنكه اين خبر دهان به دهان شود، يك شجره نامه توسط همان كسانی كه اين بارگاه را ساخته اند تهيه و بصورت وسيع چاپ و توزيع شد كه درآن هيچ اشاره ای به اين انگيزه برای ترور عمر وجود ندارد. آنچه مورد نظر ما برای پرداختن به اين نوع مسائل در ايران امروز است، نه اين بحث ها، بلكه همان نكاتی است كه در مقدمه نامه دريافتی و خبر شماره ديروز پيك نت در همين ارتباط می خوانيد و خوانديد.

 


 

در يك نگاه
اين فيلم تزوير و ريا را هم ببينيد

آنكه چشم می دزدد و برای دوربين آن اداها را در می آورد، همان است كه درس اخلاق و مذهب، اخلاص و صداقت هم در تلويزيون می دهد و يا در نماز جمعه با تكرار و تكرار همين صفات بالای منبر می رود! آن تزوير و ريائی كه امروز در بطن جامعه ريشه دوانده و آن تظاهر به دينداری و نان به نرخ روز خوردن، كه آفت ايران شده، ريشه هايش اينجاست! نگاه كنيد.

 


 

جامعه قرار است اينگونه اصلاح شود!

با اين صحنه های مشمئز كننده كه بيشتر موجب ترحم مردم و نفرت از باطوم بدستان می شود، می خواهند جامعه را به سبك دولت احمدی نژاد و جنتی اصلاح كنند. آنهائی را كه با پابند و دستبند نيمه قپانی در محلات تهران می گردانند، جرمشان همان است كه نوشته و روی سينه هايشان چسبانده اند. از فرستادن به بالای جرثقال در محلات، رسيده اند به گردش های خيابانی. جامعه بحران زده ايران اينگونه درمان می‌شود؟

 


 

 

منصور اسانلو
دبير زندانی سنديكای شركت واحد
جرمش آن بود كه می گفت:
كارگران سنديكا می خواهند، مزد بران حقوق

اين عكس‌ها از منصور اسانلو دبير زندانی سنديكای شركت واحد، پس از يورش به مجمع عمومی سنديكای شركت واحد به يادگار مانده است. ماجرا مربوط به يك سال پيش از اعتصاب رانندگان شركت واحد است. در آن يورش- همانگونه كه در عكس ديده می شود- اوباش و همان ها كه در شبيخون به كوی دانشگاه فاجعه دانشگاهی 1378 را آفريدند، سعی كردند زبان اسانلو را با چاقو ببرند و پس از آن كارد بر گلويش كشيدند كه اگر نبود داد و فرياد او و ديگر كارگران، كار را تمام كرده بودند. همان ها كه قصد جان او را داشتند، حالا زندانبان او در زندان اوين شده اند و سرگرم گفتگو – از همان نوع گفتگوهای حسين شريعتمداری با قربانيان سياسی و قاضی مرتضوی با زهرا كاظمی و عباس عبدی و...- و ارشاد وی هستند. شايد هم كاری را كه در ساختمان مجمع عمومی سنديكای شركت واحد نتوانستند تمام كنند، می‌خواهند دراوين تمام كنند.

 

 

 

اين جوجه طلبه
بالای منبر "قوقولی قوقو" می كند!

از قديم می گفتند: آب كه سربالا برود، قورباغه ابوعطا می خواند. ظاهرا در دولت جديد آب سربالا می رود. اگر نمی رفت، اين جوجه طلبه كه به زحمت اگر 26-27 سال داشته باشد، اينگونه بالای منبر چنين مهملاتی را سر هم نمی كرد و واعظ يك ملت نمی شد!

 


 

 

همايش پليس كشورهای اسلامی
آنكه بايد اينگونه سركوب شود
ناراضيان، معترضان و گرسنگان اند!

اين عكس ها مربوط به نمايش قدرت نيروی انتظامی و پليس در روزهائی است كه همايش پليس كشورهای اسلامی در اصفهان برپا شده بود. اشرار درجاده بم- كرمان اند، پليس اين نمايش ها همايشی را در پايتخت از خودش نشان داده است. نا امنی به مرزهای خطر آفرين در شهر و مرز و روستا رسيده، پليس و نيروی انتظامی آكروبات خيابانی بازی می كند و عملا به دانشجو، كارگر، معلم، راننده شركت واحد و پرستار ناراضی، بيكار و گرسنه چنگ و دندان نشان می دهد. غيراز اينست؟ شما از اين عمليات نتيجه ديگری می گيريد؟ شكم گرسنه ای كه مشت گره می كند را فقط اينگونه می توان زير لگد گرفت، والا تكليف آن كه جاده می بندد و اعدام دسته جمعی می كند كه با مشت و عمليات آكروباتيك روشن نمی شود!
پليس ايران اينگونه به پليس كشورهای اسلامی درست می دهد.

 


 

خرداد

 

 

ایشان هم می خواهد
اما حوزه‌ای‌ها نمی گذارند!

آقای احمدی نژاد خیلی روی رای خانم ها و دخترخانم های ایران سرمایه گذاری کرده است. البته کمی هم ریسک کرده، اما بهرحال به ریسکش ظاهرا می ارزد. ابتدا با همسرش راهی سفر خارجی شد و عکس گرفت و سپس طرح ورود بانوان به استادیوم های ورزشی را داد. حوزوی ها مخالفت کردند. چه بهتر! خانم ها به این نتیجه خواهند رسید که او می خواهد مدرن شود اما حوزه ای ها مانع اند! این عکس را هم قطعا با همین هدف در سفر مالزی گرفته تا هم خارجی ها بدانند او زیاد هم فناتیک نیست و اهل عمل است و هم داخلی ها بدانند که او می خواهد اما حوزه ای ها نمی گذارند.
در در و دهات ایران هم که می رود به همه می گوید می خواهد پول ها را بریزد توی دست و بال آنها اما مانع کار دولتش هستند. به بسیجی ها که می‌رسد چفیه می بنند. برای جلب نظر عرب های زخم دیده از اسرائیل هم "هالوکاست" را منکر می شود و وعده جمع کردن اسرائیل از روی زمین را می دهد. باید دید آن ستاد راهبردی که او را می گرداند، کجا می خواهد پیاده اش کند؟! باید دراین روزها منتظر واکنش ها در برابر این عکس رئیس جمهور برگزیده امام زمان بود.

 


 

بازتاب اخبار آذربايجان
در مطبوعات ترك زبان منطقه

شورای امنيت ملی به تمام مطبوعات و خبرگزاری ها دستور داد كه از اين پس اخبار تظاهرات مردم در آذربايجان و كردستان و همچنين تظاهرات دانشجوئی را پخش و مخابره نكنند. همين دستور در باره رويدادهای بلوچستان نيز صادر شده است. اين درحالی است كه اخبار مرتبط با اين رويدادها از تلويزيون های جمهوری آذربايجان و كردستان عراق ( در مورد بلوچستان از تلويزيون های عربی خليج) بصورت منظم پخش می شود و حتی راديوهای فارسی زبان خارج از كشور نيز گزارش هائی را دراين ارتباط منتشر می كنند. بدين ترتيب، سانسور خبر، عليرغم هزينه 50 ميليون دلاری برای فيلترينگ سايت ها و 5ر2 ميليون دلاری برای محدود كردن تلويزيون های ماهواره ای ممكن نشده است و سيل خبر در باره رويدادهای ايران با تلفن های همراه، اس ام اس، وبلاگ ها و تلفن های معمولی يا در داخل كشور نقل و منتقل می شود و يا به خارج از كشور انتقال می يابد. مطبوعات ترك زبان منطقه، از روی سر سانسور سيمای جمهوری اسلامی و مطبوعات داخلی، با وسعت كامل اخبار وگزارش های تصويری حوادث آذربايجان را منتشر كرده اند كه اين نمونه ای از آنست. ميليون ها دلار را خرج سانسور و فيلتر كردند و در عمل ميدان را برای آن راديوها، تلويزيون ها و مطبوعاتی خالی كردند كه بصورت تحريك آميز گزارش ها را منتشر می كنند و خواه نا خواه شنونده و بيننده بيشتری به نسبت صدا و سيما دارند!

 


 

 

اينطور انتحاری و استشهادی
خيلی خواستار دارد!

تمام خبرگزاری های داخلی، روز گذشته گزارش رژه و در واقع خود نمائی گردان استشهاديون شهيد نادر مهدوی، را كه بعد از ظهر پنجشنبه در مزار شهدای نهضت جهانی اسلام در بهشت زهرا برگزار شد مخابره كردند. اين گروه تازه اعلام موجوديت كرده است و به ادعای برپا كنندگان اين نمايش های تحريك آميز و بی پروپايه يك هزار نفر از 5 هزار ثبت نام كننده اين گردان گردن بند فلزی شهادت دريافت داشته اند. گفته‌اند كه اين گردان هنگام رژه چفيه ها را به اين دليل دور سرشان پيچيده اند كه شناسائی نشوند، زيرا ممكن است برای ماموريت اعزام شوند و دشمن آنها را بشناسد!
ما به چهره اين استشهاديون و بهانه ای كه برای پنهان كردن چهره خودشان اعلام كرده اند كار نداريم، اما خودمانیم، اين دست های مانيكور شده، سوهان خورده و كرم ديده قرار است به بدنی که زیر این حجاب است بمب ببندند و بپرد تو جمع امريكائی ها؟ يا آن آقا پسری كه در جمع همين استشهاديون بوده و پلاك شهادت گرفته با آن دست های كار نديده و ناخن های بلند زنانه قرار است خودش را فدای انرژی اتمی كند؟
با اين بازی كه به مسخره بازی شبيه است، گام به گام برای غرب و بويژه امريكا سوژه ساختند و دست بردار هم نيستند.

 


 

 

خشم، شعار، گلوله، سنگ
بزرگترين تظاهرات در تبريز
آن كه با كاريكاتور محمد بذر پاشيد، حالا توفان درو می كند!

روی بشكه باروت
در خواب و خيال سركوب

انتشار کاریکاتور یک سوسک که  به الفبای لاتین گفته: "نمه نه" (چی گفتی؟)، در روزنامه ایران، به واکنشی ختم شده، که شاید در شرایط دیگری چنین نمی شد. متن مطلب و اساسا خود کاریکاتوری که به آن اعتراض شده را ما چندین بار خواندیم و خود شما هم بارها بخوانید. احتمالا شما هم به همان نتیجه ای خواهید رسید که ما رسیده ایم، یعنی نویسنده بخت برگشته روزنامه ایران، خواسته به زبان کلیله و دمنه در باره مذاکره با امریکا و نامه احمدی نژاد و یا چیزهائی در همین ارتباط ها بنویسد، اما سانسوری که به مطبوعات تحمیل شده، زبانی را در مطبوعات رایج کرده که از این دسته گل ها زیاد در آن به آب داده خواهد شد.

اما، این هنوز اصل ماجرا نیست. اصل ماجرا اینست که مردم دلشان از حاکمیت خون است و هر جرقه ای، در هر نقطه ایران می تواند به حریق تبدیل می شود. حتی به بهانه یک کلمه آذری و آن هم به الفباي لاتین. همه فهمیده اند، اما حاکمیت یکدست هنوز نفهمیده که ایران به بشکه باروت تبدیل شده است و می رود تا بر سر اولین پیچ و یا با اولین تند باد طعمه جنگ خانگی شود.

هر تعبیر دیگری که مقامات، دولتی ها و روحانیون از تظاهرات تبریز بکنند، خود را فریب داده اند. آنها که نماینده از آذربایجان به مجلس بردند و به مردم دهن کجی کردند، آنها که شبیخون به دانشگاه تبریز زدند و در دولت کنونی هر گونه حرکت دانشجوئی را در این دانشگاه سرکوب می کنند و ستیز با فرهنگ مردم برنامه شان است، استاندار نظامی منصوب کرده اند و با ضرب سانسور و فیلترینگ می خواهند امنیت و اقتدار حکومتی برقرار کنند و تصور کرده اند "اتم" امنیت نظام را تامین می کند، راهبندان قلعه بابک از افتخار نظامی- امنیتی شان است، آنها می توانند هر چه دلشان خواست در باره حوادث تبریز بگویند، اما همانگونه که پس پریروز تظاهرات و انفجار در مهاباد و کرمانشاه بود، پریروز اهواز و کچساران، دیروز زاهدان بود و امروز تبریز، فردا می تواند این حریق از هر نقطه دیگری زبانه بکشد.

 


 

 

نمی شه، يكنفر در دانشگاه تهران
تو بغل رئيس جمهور غشی كنه؟

اينجا دانشگاه تهران است و آنجا دانشگاه مالزی. آن كه توی بغل رئيس جمهور مهربان و مهرورز ايران غشی كرده، يك دانشجوی مسلمان مالزيائی است و آنان كه در دانشگاه تهران مشت و لگد، پنجه بكس و باتوم و تيرمشقی اين روزها نصيبشان شده دانشجوی ايرانی‌اند و اتفاقا بيشترشان مسلمان هم هستند. يكنفر از رئيس جمهور بپرسد كه چرا نمی رود در ميان دانشجويان ايرانی دانشگاه تهران و يكی از آنها را بغل نمی كند؟ اگر رئيس جمهور در پاسخ وا ماند، از نفر پشت سری‌اش "هاشمی ثمره" سئوال كنند كه همه شعبده بازی های امنيتی دولت دست اوست.

 


 

 

ريشه های شورش مردم كجاست؟
فيلم را ببينيد!
اين دهان بايد دوخته می شد و زبانش بريده؟

اين چه دست پرتوانی است كه می تواند در ايران رانندگان شركت واحد را ناچار به اعتصاب كند، تا بلكه بتوانند سنديكای خودشان را باز كنند و حقشان را بگيرند؟ آن دست توانمندی كه شورش مردم دو بخش آذربايجان را موجب شده كدام است؟ دانشگاه های ايران يكپارچه خشم و اعتراض است، كدام انگشت در كار است؟ در بلوچستان و كردستان نيز سر را زير برف فرو برده و می گويند دست خارجی در كار است. لابد زبان اسانلو را هم خارجی بريده و به رويا طلوعی هم خارجی در زندان سنندج تجاوز كرده؟ در انتخابات دوره نهم رياست جمهوری كه هاشمی رفسنجانی نيز می گويد "تصور نمی كردم با من هم چنين كنند" لابد دست خارجی در كار بوده!
بچه توی بغل دايه زشت رويش گريه و بی تابی می كرد. دايه به همسايه ای كه آمده بود بپرسد چه خبراست، گفت: بچه از جن ترسيده! همسايه بچه را از دايه گرفت و بچه ساكت شد. گفت: دايه جون! بچه از خودت می ترسد!

 


 

 

پاسخ تصويری
به پاكت محرمانه اتمی

پاسخ به محتوای پيشنهادات و پاكت اتمی جديد و محرمانه اعضای دائم شورای امنيت را شايد بتوان از اخبار و عكس های مجلس ختم پدراحمدی نژاد حدس زد. چهره مبهوت و بيمناك رهبر و احمد جنتی، كه سياست اتمی را هدايت می كنند و كابينه جنگی- اتمی را بر سر كار آورده اند، بر صدر نشستن محمد خاتمی، عليرغم فشارهای روانی و حتی معيشتی كه حاكميت و دولت جديد برای وی بوجود آورده‌اند، حضور بسيار كوتاه و سپس ترك مجلس از سوی هاشمی رفسنجانی، غيبت حسن روحانی رئيس هيات مذاكره كننده قبلی بر سر مسائل اتمی ايران، و بهت و تفكری كه همه در آن غوطه ورند! بی شك روزها و حتی ساعات مهمی برای تصميم گيری است. پذيرش پيشنهادات و توقف غنی سازی، يعنی پوچ بودن همه آنچه درباره تلاش های اتمی دوران خاتمی گفتند و بيهوده بودن بر سر كار آوردن نظامی‌ها و سردمداران گروه های فشار در سالهای گذشته. رد پيشنهادها نيز يعنی فرستادن چين و روسيه به دامن امريكا و تحكيم جبهه‌ای كه عليه ايران در تدارك است. ماجرا جوئی در همين مرحله متوقف می شود و ادامه می يابد؟ سئوال اينست!
اگر مبنای پاسخ را خطبه های امروز احمد خاتمی در نماز جمعه تهران و سخنان بغايت تحريك آميزی كه زد قرار دهيم، ماجراجوئی تا نشاندن ايران به خاك سياه ظاهرا قرار است ادامه يابد. يعنی دولت نظامی می خواهد به آن وظيفه ای كه براساس آن بر سر كار آمده و از حمايت رهبر و شورای نگهبان برخورداراست عمل كند. اولين انفجارها در دستگاه حاكميت، سياسی خواهد بود يا نظامی؟ نشانه های انفجار سياسی اگر در مجلس ختم پدراحمدی نژاد هم كاملا ظاهر نشده باشد، بزودی در مجلس آشكار خواهد شد. مجلسی كه وظيفه اش را فعلا در حد حجاب و تعيين نوع دامن و شلوار خانم ها و زيرجامعه مردان محدود كرده اند و حتی در جريان دو هفته شورش در آذربايجان و جنگ داخلی در بلوچستان و تظاهرات خونين در تمام دانشگاه های كشور مهر سكوت بر لب داشت و يا اگر نماينده ای، چيزی گفت هم جز نفت پاشيدن به حريق دل مردم نبود.

 


 

 

دراين دارالشفا
پول را نقد می دهند!

اينجا مدرسه دارالشفای قم است. البته اينجا كسی را شفا نمی دهند، بلكه پول خشك می دهند. نه به همه، بلكه به طلبه های تازه به مدرسه آمده. اسمش هست شهريه طلاب. طلبه ها نزد روحانيون مختلف درس می خوانند. هر روحانی هم به شاگردان خودش شهريه جداگانه می دهد. به همين دليل طلبه ها تا آنجا كه بتوانند نزد استادها و يا روحانيون مختلف ثبت نام می‌كنند. هم پول است و هم درس و هم رابطه. دوره يك كوزه آب و يك كاسه ماست با نان سنگك هم گذشته. پيتزا را هم با اشتها نمی خورند، چه رسد به نان و كباب كوبيده كه تا پيش از انقلاب برای طلبه ها يك آرزو بود. لوله نفت يك سرش هم به قم و حوزه وصل شده است. از اين خوان نعمت هركس باندازه نزديكی‌اش به روحانيون حكومتی كاسه ای بر ميدارد. البته بعضی ها، كاسه كه چه عرض شود، يك پالايشگاه هم كمشان است. اينها كه درعكس می‌بينيد برای گرفتن شهريه در دارالشفا صف كشيده اند. طلبه های ايرانی اند. سهم طلبه های خارجی جداگانه داده می شود. شمار طلبه‌های خارجی در جمهوری اسلامی از جمله آمار های محرمانه است كه روی هيچ كدام از سايت های مذهبی نمی توانيد آن پيدا كنيد. هيچكدام از مقامات مربوطه هم اين آمار را نمی دهند. از جمله تمام ادارات و سازمان هائی كه به نوعی با اين مسئله در ارتباط مستقيم هستند. روی گوگل هم كه با هر اسمی از اسامی ادارات مربوطه هم كه بزنيد چنين آماری بدست نمی آوريد. حداكثر می گويند طلبه خارجی در ايران خيلی زياد است!
يگانه آماری كه تاكنون بصورت شفاهی و غير رسمی گفته شده حكايت از آن دارد كه در قم 10 هزار طلبه خارجی تحصيل می كنند كه بيشتر آنها افغانی و عراقی اند و در ميانشان از كشورهای اروپائی و امريكائی هم يافت می شود!
عكس ها از ساتيار

 

 

رفسنجانی و پياده نظام مصباح يزدی
خبرگان آينده
در مجلس انتخاب رهبر

اينها صحنه هائی است از تداركی كه برای قبضه مجلس خبرگان رهبری ديده شده است. دست پروردگان مصباح يزدی در قم، كه می خواهند بروند به مجلس خبرگان رهبری. عكس ها از مراسم سخنرانی هاشمی رفسنجانی در شهر قم گرفته شد و صحنه هائی از همين ماجرا را نيز مردم مستقيما از سيمای جمهوری اسلامی ديده اند. طلبه های مدرسه حقانی قم و آنها كه سی دی عليه رفسنجانی در انتخابات رياست جمهوری در سراسر ايران پخش كرده بودند، با همين عربده جوئی ها، نظم جلسه سخنرانی او را بهم ريختند. اعتراض را آنجا آغاز كردند كه رفسنجانی اشاره به ضرورت تائيد صلاحيت خبرگان رهبری توسط مراجع كرد و نه تائيد صلاحيت ها و در واقع دستچين كردن عده ای روحانی برای مجلس خبرگان.
اين ماجراها در هفته های آينده تشديد هم خواهد شد. مصباح يزدی و دارودسته فدائيان اسلام و اخوان المسلمين در قم و مدرسه حقانی، مجلس خبرگان را از رهبر و احمد جنتی طلب دارند. رياست جمهوری كم است، رياست مجلس خبرگان را هم می خواهند و بی ترديد رهبری جمهوری اسلامی را هم می خواهند. فعلا محاصره نسل اول روحانيون حكومتی رسيده است به هاشمی. از اين سد هم عبور خواهند كرد و به شخص رهبر هم خواهند رسيد. حذف آيت الله منتظری، آيت الله طاهری در اصفهان، ترور روحانيون سابقه دار اما طرفدار آيت الله خمينی در دهه 60 و بدست مجاهدين خلق ساده دل، به حاشيه راندن آيت الله صانعی و آيت الله اردبيلی و حالا بيخ ديوار گذاشتن هاشمی رفسنجانی. كسی كه در رسيدن انقلاب و جمهوری اسلامی بدينجا كه هست، خود نيز نقش مهمی داشته و اكنون می رود كه خود نيز قربانی شود. پشت آنها كه مجلس خبرگان را می خواهند، حالا به يك حزب فاشيستی و نيمه مسلح 300 هزار نفره نيز گرم است. آينده آبستن حوادث بزرگ است.

 


 

 

ديشب، شبكه 3 نشان داد
"فيلميه" !
ديدار احمدی نژاد و تيم ملی فوتبال ايران

كانال 3 سيمای جمهوری اسلامی، شب گذشته فيلم ديدار فوتباليست های تيم ملی ايران با احمدی نژاد را پخش كرد. اين ديدار قبل از پرواز تيم ايران بطرف آلمان انجام شده بود، اما سرداران حاكم بر سيمای جمهوری اسلامی زمان پخش آن را ديشب مناسب تشخيص دادند. همكاران ما درايران كه اين فيلم را ديده و خبرآن را ارسال كردند، در ابتدا نوشتند: اين ديدار خودش به تنهائی يك "فيلمه"! رئيس جمهور كلی در مورد فوتبال و تكنيك های آن حرف زد و چيزهائی كه پرسيده بود و در ديدار نمايشی و تبليغاتی با فوتباليست ها تكرار می كرد چنان كسل كننده بود كه حتی فوتباليست های حاضر در ديدار نيز بارها به خميازه افتادند و دوربين تلويزيون نتوانست آن را كات كند! همين پرگوئی و پرت و پلا بافی احمدی نژاد به هم، در سخنرانی بر سر مقبره آيت الله خمينی نيز باعث شد تا عده ای از جايشان بلند شوند و احمدی نژاد از آنها پرسيد: خسته شده ايد؟
در فيلم ديشب، نكات خنده دار زياد بود. از جمله ريش ژوليده و پيراهن سياه رئيس جمهور و موهای ژل زده و گرمكن های ماركدار فوتباليست ها! يا قرار گرفتنش در كنار علی دائی كه تناسب قدشان باعث خنده فوتباليست ها هم شد. احمدی نژاد به فوتباليست ها توصيه كرد كه موقع بازی از روح پيامبر و امام كمك بخواهند! او گفت كه تكنيك مهم نيست، مهم روحيه است! از صحنه های ديدنی ديگر اين فيلم مربوط به لحظه ای بود كه فوتباليست ها يك پيراهن قرمز و يك پيراهن سفيد كه رنگ لباس تيم ملی است به احمدی نژاد دادند و او هر دو را مچاله كرد و داد بدست كنار دستی هايش كه او را دراين ديدار همراهی و كمك می كردند.

 


 

 

در قزوین
کسی با دیدن ایشان غشی نکرد

احمدی نژاد در ادامه سفرهای استانی، سری هم به قزوین و توابع آن زد. مهم ترین نکته دراین سفر بی اعتنائی مردم نسبت به وی در جریان این سفر بود. نه تنها مردم، بلکه از جمع چند نماینده قزوین و توابع که در مجلس هستند نیز او را همراهی نکرد. مانورهای امنیتی گاردهای رئیس جمهور، سوار بر رکاب اتومبیل ایشان، بی موضوع تر و بی حاصل تر از سفر رئیس جمهور بود. حتی مردم در خیابان ها هم اعتنائی به این سفر نکردند و همانگونه که در عکس می بینید، محبوب ترین رئیس جمهور تاریخ معاصر و یکصد ساله ایران- به تعبیر رهبر- برای در و دیوار دست تکان می داد و به بر خلاف ادعای رهبر مردم سرودست برای دیدن او نشکستند. بعدا البته مردم را برای سخنرانی او جمع کردند و همانطور که در عکس مربوط به قزوین می بینید، کارگران بیکار شده با فریاد حقوق خود را طلب کردند، اما کسی در خیابان نه به استقبال او آمد و نه از دیدنش متعجب شد. آمد و حرف هائی هم زد و برگشت. مثل بقیه سفرها. این نمایش تبلیغاتی هم می رود تا از رونق افتاده و بی اثر شود.

 


 

 

فيلم
توصيه های احمدی نژاد
به فوتباليست های ايران برای گل زدن!

اين فيلم مربوط به ديدار احمدی نژاد با رئيس فدراسيون "دادكان" و اعضای تيم فوتبال ايران قبل از سفر به آلمان و شركت در بازی های جام جهانی است. هرچه را ما به عنوان شرح و تفسير براين فيلم بنويسم اضافه است. خود ببينيد و قضاوت كنيد: سرنوشت 70 ميليون جمعيت ايران و كشوری كه موجوديت آن از هر طرف در خطر قرار گرفته بايد بدست امثال او باشد؟ اين ملاقات نمايشی همراه بود با توصيه كارشناسانه احمدی نژاد به فوتباليست ها كه "بگيد يا محمد و بزنيد تو دروازه"! آنهائی را هم كه وی دراين فيلم بعنوان مراجعه كننده آلمانی به سفارت جمهوری اسلامی ياد می كند، نئوفاشيست های آلمانی اند كه بشدت مورد نفرت مردم خود آلمان اند. نه تنها پرچم جمهوری اسلامی به آنها داده شد، بلكه پول هم برای اين تشويق به آنها داده شد. ورزش ايران، مثل روزنامه نگاری ايران، سينمای ايران مثل كابينه دولت ايران، مربی تيم، مثل استاندار فلان استان و... همه پديده هائی كه شاهد آن هستيم در ارتباط با هم اند. اجزاء هميشه كل را می سازند و كل نماينده و تبلور اجزاء است! حاكميتی كه مردم را مغلوب و سركوب شده می خواهد، چطور ممكن است فوتبالش پيروز و سربلند باشد؟

 


 

 

نئونازی های آلمان
پشت پرچم اهدا
ئی سفارت جمهوری اسلامی

عكس بالا را خبرنگار اشپيگل از تجمع 600 نفری اعضا و هواداران حزب نژاد پرست ان . پ. د آلمان تهيه كرده است . خبرنگار از تعريف و تمجيد نژاد پرست های آلمانی از محمود احمدی نژاد و از جمهوری اسلامی، توسط نازی های آلمانی می نويسد. آن ها احمدی نژاد را فردی طرفدار هيتلر، ضد يهودی و ضد كمونيست می دانند.
در ششماه گذشته 2 نفر از مهاجرين افريقائی در آلمان بدست نژاد پرست هايی كه اكنون طرفدار احمدی نژاد شده اند كشته شده اند و شمار زيادی مجروح. هفت سال پيش راستگرايان نژاد پرست آلمان، با پرتاب كوكتل مولوتف به درون خانه يك خانواده ترك و مسلمان اعضای اين خانواده را به آتش كشيدند تا برای خود شهرتی جهانی كسب كنند. آنهائی كه احمدی نژاد می گويد به سفارت جمهوری اسلامی در آلمان مراجعه كرده و خواهان پرچم جمهوری اسلامی بودند تا بنفع تيم فوتبال ايران شعار بدهند، همينها هستند كه اتفاقا عكسشان را هم با پرچم اهدائی سفارت جمهوری اسلامی، اشپيگل منتشر كرده است.

 


 

تير
 
 

نه به تناسب اين دو
بلكه به نقش نفر سوم بايد انديشيد

اين صحنه هم شايد ديدنی باشد و عمدتا هم به آن توجه شده باشد، اما هدف ما از انتشار آن، پيگيری حضور هميشگی و در همه حال "هاشمی ثمره" در هر ديدار و مذاكره و سفر احمدی نژاد است. شايد و تنها شايد، در ديدار گهگاهی احمدی نژاد با رهبر، او حضور نداشته باشد. مردی كه هيچ سمت رسمی و سازمانی در دولت ندارد اما همه جا هست. او كيست و اين چه مناسباتی است؟ می تواند آنگونه كه شايع است نماينده و ناظر مصباح يزدی باشد، اما به نظر می رسد اين حضور و هدايت و همآهنگی جدی تر از نقش ناظر مصباح يزدی باشد. بايد در جستجوی پيوندهای بين المللی هاشمی ثمره با رهبران اخوان المسلمين بود. حوادث زيادی در كمين ايران است و از دل اين حوادث، اگر ندانيم به كجا می رويم و نتوانيم جلوی آن بايستيم، بوی حمام خون می آيد. كاری كه نميری و البشير در سودان كردند. نقشی كه انورالسادات پس از سالها پنهان بودن در پشت جمال عبدالناصر كرد. آقای خامنه ای گام به گام انقلاب و مملكت را تحويل نمايندگان اين جريان بين المللی در ايران داده است: اخوان المسلمين!

 


 

 

بازداشت مهندس موسوی خوئينی، كاشف بازداشتگاه های مخفی در دوران مجلس ششم راهگشای مهم ترين ديدار سياسی در تهران شد
ديدار سياسی- راهبردی
كه پس از28 سال ممكن شد

تاج زاده، ملكی، عموئی، رحمانی، كديور، حجاريان، ورجاوند، سيف، شاه ويسی، سيمين بهبهانی، عليرضا جباری، دكتر پيمان، معين فر، اعظم طالقانی، هاشم صباغيان، رضا عليجانی، محمد بسته نگار، حجت الاسلام انصاری راد، فاطمه راكعی، احمد باطبی، عيسی سحرخيز كولائی، رئيس دانا، آغاجری، عبدالفتاح سلطانی، شيرزاد و... حضور داشتند.    وبلاگ چراغ‌های خاموش - ادوار نيوز

تقی رحمانی : من از جمله زندانيان خوشبخت دهه 60 هستم كه پوستم را كندند اما سرم را نكندند!
عموئی : زندان های كنونی قابل مقايسه با زندان های دهه 60 نيست، اما از ياد نبريم كه اگر نبود افشاگری های جسورانه پيرامون شكنجه ها و اعدام های آن دهه، اكنون نمی شد چنين ادعائی كرد.
شيرزاد: آنها كه انتخابات رياست جمهوری را تحريم كردند، هميشه بخاطر داشته باشند كه ادعاهای حداكثری و اقدامات حداقلی كمر شكن است!
كديور: نمی دانم حاكمان كنونی تا چه زمان فكر می كنند می توانند برگرده مردم سوار باشند!
احمد باطبی : در اين سالها، هميشه بدنبال پرونده سازی برای مهندس خوئينی بودند و دربازجوئی از من نيز همين خط را دنبال می كردند.
همسر مهندی موسوی :من از ملاقات با خانم عبادی می آيم. مهندس موسوی بايد زودتر به بيمارستان منتقل شود!

 

 

 

در به در بدنبال منبع يك خبر
دعوا سر رفتن يا ماندن ايشان است

در كشاكشی كه بين فرماندهان سپاه وجود دارد و از كم و كيف اقتصادی و مقامی آن اطلاعات زيادی در دست نيست، يك سردار فرمانده كه حالا معاون تبليغات دفاعي(به پيشواز جنگ و حمله؟) در ستاد كل نيروهای مسلح است و نامش"افشار" در رابطه با انتشار يك خبر نظامی در يك سايت وابسته به يك گروه ديگر نظامی بنام "فردا" گفته است وزارت دفاع دراين زمينه اهل تسامح و تساهل نيست!
دعوا بين فرماندهان بر سر سردار سنگين وزن و كوتاه قدی است كه دراين عكس و در حال مذاكره با يك ژنرال سوريه میبينيد. يعنی سايت فردا نوشته اين سردار كه سرلشكر فيروز آبادی است از رياست ستاد كل نيروهای مسلح كنار میرود و حالا معاون او كه سردار افشاری باشد گفته كه اهل تسامع و تساهل نيست و منتشر كننده اين خبر را تعقيب قضائی میكند. البته اين احتمال هم هست كه اين خبر را جلوجلو و با شناختی كه از روش عمل رهبر دارند منتشر كرده اند تا برای ثابت كردن شايعه بودن اين اخبار ايشان را در پستش نگهدارد.
سردار پاسدار "عليرضا افشار" در يك مصاحبه گفت: «انتشار خبر كذب و بی اساس تغيير رئيس ستاد كل نيروهای مسلح در سايت فردا و گمانه زنی در خصوص جايگزينهای رئيس ستاد كل در شرايط تهديد و عمليات روانی سنگين دشمن را نمیتوان ناديده گرفت و از آثار سوء امنيتی و دفاعی آن نمیتوان به سادگی گذشت. مدير سايت فردا، در تماس تلفنی كه با وی گرفته شد پيرامون منبع خبر توضيح منطقی و قابل قبولی ارائه نداد.»
سردارافشار نگفته است كه اگر اين خبر شايعه است و كذب، ديگر چه نيازی به منبع خبر است؟ ضمنا اگر قرار باشد امنيت ملی و اركان يك نيروی مسلح نيم ميليونی با انتشار حدس و گمان بر سر رفتن و يا آمدن فلان فرمانده بهم بريزد روزی دهها بار بايد ارتش امريكا متلاشی شود زيرا بحث در باره سياست های جنگی، نظامی و تغيير فرماندهان و حتی وزير پرقدرت دفاع و جانشين او و يا اظهار نظر ژنرال های شاغل و بازنشسته در نشريات و ديگر رسانه های امريكا بیوقفه جريان دارد.

 


 

 
مرداد

 

 

اين نمايش های خيابانی
ايران را به كجا می برد؟

در يك نمايش داخلی كه عمدتا قصد دهن كجی به شورش های اخير مردم در شهرهای آذربايجان را داشت، عده ای را بعنوان داوطلبان جنگ با اسرائيل و كمك به حزب الله لبنان، با دو اتوبوس در شهر تبريز گرداندند. قرار است پس از همه صحنه سازی های خيابانی و سپس پخش فيلم آن از تلويزيون، اين چفيه به سرهای ايرانی بروند لبنان. با همان اتوبوس های شيكی كه در شهر تبريز گردانده شدند به لبنان خواهند رفت و يا با هواپيما معلوم نيست، همانگونه كه معلوم نيست اصلا از مرزهای ايران بيرون بروند يا نه. نخستين نتيجه اين كار تبليغاتی و نمايش خيابانی، توجيه بمباران جاده ارتباطی سوريه به لبنان در روز گذشته و همزمان با همين نمايش در تبريز است. از آنجا كه جز از طريق سوريه نمی توان وارد لبنان شد، اين نمايش، كه صدها صحنه واقعی و مشابه آن را مردم ايران از جنگ با عراق و وعده فتح كربلا ديده و نتيجه اش را نيز شاهد بوده اند، خدمتی بود غير مستقيم به دستگاه تبليغاتی اسرائيل برای توجيه حمله به شاهراه ارتباطی سوريه- لبنان. حمله ای كه جنگ لبنان را وارد مرحله تازه ای كرد. اين حركات نمايشی، می تواند ادامه همان گروگانگيری دو سرباز اسرائيلی باشد كه بهانه ساز بمباران لبنان شد و بتدريج همه دارند به اين نتيجه می رسد كه اصل آن گروگانگيری مشكوك و بهانه سازی برای اسرائيل جهت آغاز جنگ بود. همان دست های بهانه ساز، اين نوع نمايش های اعزام حزب الله ايران به لبنان را سازمان نمی دهند تا جنگ و بمباران را به ايران بكشند؟

 

 

تظاهرات عليه دولت جنگ طلب ايران
درپرجمعيت ترين كشور مسلمان جهان

خبرگزاری های خارجی به نقل از مطبوعات اندونزی كه اين روزها دولت آن تفسيرهای جديدی را در ارتباط با ايران منتشر می كنند، از يك تظاهرات ضد دولت ايران گزارش داده اند. اين تظاهرات مربوط به چند روز پيش است، و عكس های آن اكنون زينت بخش مقالات تفسيری مطبوعات در باره ايران شده است. تظاهر كنندگان عكس های احمدی نژاد را بعنوان يك جنگ طلب در دست داشته و برای صلح شعار می دادند. آن ها خواهان صلح در جهان بودند. اندونزی پرجمعيت ترين كشور مسلمان جهان است و اين تظاهرات همزمان شده است با تيره شدن مناسبات اقتصادی- سياسی جمهوری اسلامی با پاكستان و هندوستان. به گونه ای كه قراردادهای نفتی و اقتصادی با ايران نيز معلق شده است. عكس بالا صحنه ايست از تظاهرات صلح و عليه دولت جنگ طلب ايران.

 

 

 

رويش نيروها
فيلم ترياك كشی يكی از
مداحان معروف تهران را ببينيد!

 

 

 
 

 

 


 

 
شهريور

 

 
 

مردم ايران بايد جهان را
فقط از دريچه سيما ج.ا ببينند!

مقابله با ماهواره و بشقاب های آن نيز، هرچه از شمال و شمال غربی تهران پائين تر آمده مقابله تر شده. در شمال و شمال غربی ماموران ابتدا با دوربين از وجود بشقاب مطمئن شده و سپس از صاحبخانه ها اجازه گرفته و می رفتند روی بام خانه ها و بشقاب ها را كه اغلب هم مدرن تر و مجهزتر بودند باز می كردند. حالا نوبت رسيده است به شهرك ها و نقاط جنوبی تر تهران. ماموران به بام ها رفته و بشقاب های ساده و ارزان مردم را روی بام ها زير پا له كرده و سپس به حياط خانه ها پرت می كنند. زحمت بردن به ستاد را به خود نمی دهند و نعش بشقاب را خود صاحبخانه بايد جمع كند. اين عكس ها مربوط به شهرك "پرديس" تهران است.

 


 

 

مقابله با حمله امریکا!

 


 

 

روزنامه رسالت يادش رفت از سرلشکرفيروزآبادی بپرسد:
ايران را بايد حفظ کرد
يا "اين ايران" را بايد حفظ کرد؟

اين رجز خوانی، از قول سرلشکر فيروز آبادی رئيس ستاد کل نيروهای مسلح در روزنامه رسالت شماره روز گذشته منتشر شده است:
« ايران از زاويه ديد ژئوپلتيك، زمينی است كه برای دنيا تعيين تكليف مي‌كند و اين زمين امروز در اختيار نايب امام عصر و ولی فقيه است، اين ايران را بايد حفظ كرد.»
از ايشان، بعنوان ژنرال ارشد سپاهی که خيلی ژئوپلتيکی هم مصاحبه کرده بايد پرسيد: ايران را بايد حفظ کرد و يا نايب امام عصر و ولی فقيه را؟ اگر "اين ايران" يک ايران ديگری باشد که ولی فقيه نداشته باشد و صاف و ساده يک جمهوری، حتی با صفت اسلامی باشد، نبايد آن را حفظ کرد؟ چون "اين ايران" نيست!

 


 

 
 
مهر

 

 
 

رئيس جمهور مردمی!

اين عكس از نمونه عكس هائی است كه از سفرهای استانی احمدی نژاد گرفته شده اما در روزنامه های ايران انتشار نيافته و البته از تلويزيون نيز پخش نشده است. منتشر نشده و پخش هم نشده زيرا قرار است احمدی نژاد عليرغم سياست سركوبگرانه دولت او عليه دانشجويان، كارگران، كارمندان و افزايش دهنده واردات و نابود سازی بقايای توليد گندم و شكر و چای، رئيس جمهوری مردمی معرفی و تبليغ شود، نه رئيس جمهوری با آن سياست های ذكر شده و در ميان تيم های ورزيده امنيتی سپاه! اين عكس مربوط به سفر وی به قزوين است. شهری صنعتی كه حالا بيشترين كارگران بيكار را دارد!

 


 

 

سردار طاغوتی
سر از "روزن" در آورد!

اولی و جلوئی را همه می شناسند، اما دومی و عقبی را ممكن است خيلی ها فراموش كرده باشند. ايشان سردار محصولی اولين وزير پيشنهادی احمدی نژاد برای وزارت نفت است. در جريان كشاكش بر سر وزارتخانه‌ای كه حيات و ممات كشور را دراختيار دارد، ثروت چند ميلياردی او رو شد و حتی عكس خانه طاغوتی اش رفت روی شبكه اينترنت. بهرحال نشد كه وزير نفت شود. با رفتن حاج آقا ثمره به وزارت كشور و تا اطلاع ثانوی، سردار محصولی جانشين ثمره در كنار دست احمدی نژاد شده است: مشاور ارشد رئيس جمهور، كه لابد نظارت بر وزارت نفت هم از وظائف اوست! پری رو( كه البته شامل روی اين دو نمی شود) تاب مستوری ندارد- در ار بندی، سر از روزن برآرد!"

 


 

 
آبان

 

 

سردارطلائی به اين دليل استعفا داد
شورا و شهرداری تهران
سنگر سرداران انتظامی می شود؟

سردار طلائی، فرمانده مستعفی نيروی انتظامی تهران بزرگ، بالاخره درجمع كانديداهای انتخابات شورای شهر تهران قرار گرفت. باحتمال بسيار عضو و يا رئيس شورای شهر تهران نيز خواهد شد و شورای شهر تهران نيز يكدست خواهد شد. فرمانده سابق نيروی انتظامی (قاليباف) شهردار و فرمانده سابق نيروی انتظامی تهران بزرگ رئيس شورای شهر. شايد هم جايشان را با هم عوض كنند. اين كه چنين نتيجه ای از انتخابات آينده شوراها بدست بيايد يا نيايد مهم نيست، مهم اينست كه حاكميت يكدست جمع اضداد است و روز به روز نيز دسته بندی های درون آن بيشتر آشكار می شود. سردار طلائی در مخالفت با آخرين فرمان سردار ذوالقدر قائم مقام سابق سپاه و قائم مقام كنونی وزير كشور و صاحب اختيار نيروی انتظامی دراين وزارتخانه از سمت خود استعفا داد. اين فرمان مربوط به دستگيری آيت الله و بقول روزنامه جمهوری اسلامی يك روحانی سيد و شياد مدعی ارتباط با امام زمان است. يعنی طلائی در شب اجتماع طرفداران اين روحانی در اطراف خانه و خيابان محل اقامت وی، با او ملاقات كرده و موافقت وی را برای دستور پراكنده شدن طرفدارانش را گرفت. با اين شرط كه با خود وی نيز نيروهای انتظامی و امنيتی كاری نداشته باشند. بخش اول اين توافق انجام شد و آن سيد بقول جمهوری اسلامی "شياد" به طرفدارانش گفت بروند به خانه هايشان. اما قسمت دوم توافق عمل نشد و به دستور و همآهنگی ذوالقدر با وزارت اطلاعات وامنيت، پس از پراكنده شدن طرفداران روحانی مدعی ارتباط با امام زمان ريختند به خانه وی و او را بردند به اوين. اختلاف بر سر اين توافق و دستگيری انگيزه استعفای اعتراضی سردار طلائی بود و در نخستين خبر استعفای وی نيز پيك نت همين مسئله را اعلام داشت.
( خبر را دراينجا بخوانيد)
اكنون نامه زير جهت انتشار برای پيك نت ارسال شده است كه بدون هيچ تفسيری آن را منتشر می كنيم.

 


 

 

کارناوال 13 آبان

همه آرمان ها و حوادث تاريخی انقلاب 57 به مضحکه ای تبديل شده است که بيش از خنده دار بودن، تاثر آور است. از جمله ماجرا تصرف سفارت امريکا در يکی از بحرانی ترين دوران های پس از سرنگونی نظام سلطنتی و هيجان خودجوش و بی سازمان مردم ايران برای حمايت از آن از يکسو، و مخالف شديد اعضای بلند پايه و بی خبر شورای انقلاب آن روز – از جمله رهبر کنونی، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی و...- با اين اقدام از سوی ديگر. اين را همه مردم نمی دانند، اما خود آقايان و سياسيون آن روز خوب می دانند!
بهرتقدير، امسال هم 13 آبان درمقابل سفارت امريکا يک کارناوال سازمان يافته برپا شد با عکس های رهبر و احمدی نژاد. يعنی کسی که در جلسه تصميم گيری برای اشغال سفارت امريکا با آن مخالفت کرده و با تکرار نظر رهبران وقت انجمن حجتيه گفته بود بايد برويم سفارت کفر(شوروي) را بگيريم! در کارناوال امسال رئيس مجلس هفتم سخنرانی کرد. بچه های شماری از مدارس دخترانه و پسرانه هم به همراه مسئولین ایدئولوژیک این مدارس آورده شدند، که نمونه اش نگاه خشمگین یکی از آن ها به دختران زیرابرو برداشته و سرگرم شیطنت های جوانی و نوجوانی در عکس اول دیده می شود. يک عده ای حرفه ای را هم برای شعار و آتش زدن پرچم آورده بودند( عکس پائین). البته فاصله آن گروه حرفه ای را با پسربچه های (عکس وسط) و دخترهای مدارس(عکس اول) نگهداشتند تا يک وقت اوضاع شير تو شير نشود! عکس ها را ببينيد، شما هم بوديد اين احتياط را می کرديد. بهرحال نمايش بی حال و بی ارتباط با آن سالها و آن روزها امسال هم انجام شد و صد البته به حساب سياست اتمی و در حمايت از رئيس دولتی که با 35 درصد رای هیجانی مردم بر سر کارش آورده شده و سرنوشتش در هوا معلق است. به ابتکار روزنامه انتخاب در ستون دیدگاه ها مراجعه کنید و نتیجه یک انتخابات آزاد را برای او حدس بزنید!

 


 

 
دی

 

 
 

هنوز وظیفه حسین شریعتمداری تمام نشده!

این نمونه ایست از آنچه که حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان تحت امر فرماندهان سپاه و بیت رهبری پیش می برد. این شیوه کار تبلیغاتی درایران بی سابقه نیست. میراشرافی درکنار آیت الله کاشانی و بعنوان عضو اندیشمند و روزنامه نگار فدائیان اسلام، با همین سبک کار، روزنامه آتش را منتشر می کرد. روز کودتای 28 اولین کسی که میکرفن رادیو بدستش افتاد و در آن سقوط مصدق و نخست وزیری سرلشکر زاهدی را اعلام داشت نیز خود او بود! نام قطعنامه تحریم ایران در شورای امنیت سازمان ملل را شریعتمداری گذاشت "قطعنامه ضد ایرانی" و همچنان تمام روزنامه ها و صدا و سیما از همین نام استفاده می کنند. اقتصاد جهان به نوشته حسین شریعتمداری و به نقل از خبرگزاری های بین المللی که در ساختمان روزنامه کیهان او لانه دارند به هم ریخته است، بنابراین آن قطعنامه که نام آن ممنوع شده و نه تنها ملیون ایران در بیانیه مهم و اخیر خود، نه تنها منتقدان بسیار جدی خارج از حاکمیت، بلکه امثال هاشمی رفسنجانی نیز آن را خطرناک و بسیار خطرناک توصیف کرده به نوشته حسین شریعتمداری چهان را به سود ایران بهم ریخته است!

 

 

 

دُود این چشم چرانی دولتی

به چشم خبرنگاران رفت!

مديرعامل و سردبير سياسي «ايرانيوز» پنجشنبه شب به جرم انتشار فيلمي درارتباط با حضور" رحيم‌‏مشايي"- معاون رييس جمهور و رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري در مراسمي كه چند رقص عثمانی( نیمه عربی- نیمه ترکی) و آواز ترکی در آن انجام شد بازداشت شدند. "ميثم زمان‌‏آبادي"- مدير عامل و "محمد زمرديان"- سردبير سياسي ايرانيوز رفتند آنجا که نه عربها نی می اندازند و ترک ها قر می دهند. همانجا که چشم ها را می بندند و بازجوهای ارگان های مختلف امنیتی جلوی چشم های بسته قر می دهند! چشم حسود کور، تا دیگه از این خبرها و فیلم ها منتشر نکنند.

 

 

 

ایشان بعد از انقلاب رویش انقلابی یافته!

سوسنگرد در این فصل سال گرم نیست و باد توام با شن هم نمی وزد که نیازی به چنین شالی برای پوشاندن سرو صورت باشد. ایشان هم آخوند و نیازمند عبا و لباده نیست. احمدی نژاد نه در حرف و عمل، که در لباس پوشیدن نیز می خواهد با افکار عمومی مردم بازی کند و برای عوامفریبی هر روز به رنگی در می آید و یک ادعائی دارد. رئیس جمهور مردمی و امام زمانی( به تعبیر رهبر و رئیس مجلس خبرگان) گاه در کاپشن زرد و کوتاه می رود، گاه در کت و شلوار و لباس ترکمنی و حالا در لباس آخوندی و عربی. گاهی زیر هاله نور ظاهر می شود و گاه زیر روسری عربی. او از نسلی است که رهبر مدعی است پس از انقلاب، نیروهای انقلابی ریزش می کنند و نیروهای انقلابی تازه ای رویش می کنند. ایشان از نسل رویشی بعد از انقلاب است!

 

 

 

هنرپیشگی هم استعداد می خواهد

گیوتو- اکوادور- امریکای لاتین

احمدی نژاد بازیگر ماهری نیست، اما بی اعتناء به این بی استعدادی اش، همچنان به بازی ادامه میدهد. از جمله در لباس پوشیدن و یا تظاهر به ارتباط های ملکوتی، خود را چسباندن به رهبران انقلابی امریکا لاتین و گرفتن عکس های یادگاری و...

او بالای چاه جمگران با چفیه عربی ظاهر می شود، در سفرهای نمایشی استانی که طشت آن از بام افتاده و باحتمال زیاد بزودی با لنگه کفش و دسته کلنگ و بیل در روستاهای ایران به استقبالش خواهند رفت، با کاپشن رنگ و رو رفته دوران موتورسواری و حزب الله بازی در حمله به اجتماعات و کتابفروشی ها، در سفرهای استانی و نقاط قومی لباس های محلی می پوشد و در سفرهای خارج کشوری کت و شلوارهای خوش دوخت خارجی. گرچه ساختاربدنی اش کشش این نوع کت و شلوارها را نداشته باشد!

در داخل، این رئیس جمهور برگزیده آیات اعظام مشگینی و جنتی ... و بالاخره رهبر حتی کنار خواهران محجبه هم عکس نمی گیرد. اما در خارج باکی از ناپرهیزی ندارد. چه داستان ها در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی بر سر این نوع مسائل راه انداختند و حتی حسین شریعتمداری در کیهان عکس شیشه شراب و منشی ایتالیائی را بر سر میز مذاکره خاتمی با مقامات ایتالیائی مونتاژ کرد تا کف پوشان حرفه ای در قم براه بیفتند. هنوز باور ندارید که دو روئی و چند شخصیتی که امروز درایران همه گیر شده، مانند قتل و جنایت و رانت خواری(بخوانید دزدی حکومتی) دروغ و تزویر و تظاهر از راس حاکمیت به جامعه رسوخ کرده است؟ هنوز هم قبول ندارید که بقول مولوی "ماهی از سر گنده گردد، نی ز دم"؟

 

 

 
فيلم يکی از سخنرانی های علمی احمدی نژاد

احمد شيرزاد، در مقاله ای که به قلم او می خوانيد اشاره به سخنرانی های پرشمار و رسمی و غير رسمی، دانشگاهی و مسجدی احمدی نژاد کرده است. برای آنکه اين مقاله را تبديل به فيلم مستند کنيم، فيلم کوتاهی از يکی از سخنرانی های حيرت آور احمدی نژاد را هم به آن وصل می کنيم تا بهتر بدانيد احمد جنتی و سردار ذوالقدر؛ به کمک سازمان امنيت موازی دوران خاتمی و نقش آفرينی آقا مجتبی، پسر ارشد رهبر چه دسته گلی را روی دست ملت ايران گذاشتند!
اين فيلم را از اينجا ببنيد!

 

 

 
اسفند

 

 
 

از ايران کجا بهتر و آزاد تر؟

اين دو حاج آقا، از طرفداران "الحوثی" اند. يعنی همان فردی که می گويند رهبری چند گروه شبه نظامی شيعه را در يمن برعهده داشته و درجريان يورش اخير ارتش اين کشور به شبه نظاميان شعيه کشته شده است. اينها می خواهند يک خيابان تهران را بنام "الحوثی" کنند. چيزی شبيه به نام گذاری يک خيابان بنام "خالد استانبولی" عامل ترور انواسادات رئيس جمهور وقت مصر به فرمان اخوان المسلمين! هيچ مقام انتظامی و امنيتی و سپاهی به اين فعاليت ها که گوشه ای از آن را می بينيد کاری ندارد. اينها از هفت دولت در ايران آزادند. آن که آزاد نيست و بايد به اوين برده شود، زنانی اند که حق و حقوقشان را می خواهند. معلمينی اند که نان شب ندارند، کارگرانی اند که سنديکا می خواهند، دانشجويانی اند که ستاره دار شده اند...
کسی با کفن پوشان حرفه ای که حالا عليه يمن در تهران به راه افتاده اند و خيابان می خواهند، چه کاری می تواند داشته باشد؟

 


 

 

دست راستی "خالد مشعل" رئيس دفتر سياسی "حماس" فلسطين است و آن که در سمت چپ عکس است نياز به معرفی ندارد. يا اخی!
اين ديدار ديروز در تهران انجام شد و در پايان آن خالد مشعل گفت که منتظر دريافت کمک های مالی وعده داده شده دولت ايران است. همچنين گزارش شده که دولت 200 هزار دلار کمک دراختيار تاجيکستان می گذارد تا بزند به زخم تبليغات دينی! مجلس زير فشار مطالبات اقشار و طبقات مختلف مردم است و سر کيسه دولت همچنان برای آنسوی مرزی ها باز!

 

 

اربعين حسينی
احمدی نژاد در قم سينه زد!

احمدی نژاد بالاخره رفت قم. البته تاکنون بارها رفته بود، اما اين بار نه برای گزارش دادن به مصباح يزدی برای بيعت با ديگر آقايانی که در قم نشسته اند و غمشان نه غم کارگر حقوق نگرفته، معلم معترض و نيمه فقير، زن خواهان برابری حقوق اجتماعی، دانشجوی اخراج شده، زندانی تجاوز شده، سانسور و خرافات، رسوخ جاسوس تا اندرونی بيوت مراجع و رهبر و فرماندهان... بلکه دردشان حجاب است و مشکلشان اسلامی نبودن فرهنگ!
راستش را بخواهيد، درد اصلی حجاب و فرهنگ هم نيست، اگر بود از رئيس جمهور می پرسيدند اين عکس های ژورنال پسند خارجی را چرا خبرگزاری "فارس" که وابسته به دفتر رياست جمهوری است، بعنوان سمبل اربعين حسينی منتشر می کند؟
درد اينها نيست، درد بيم از قدرت مطلق شدن فرماندهان سپاه و کنار زدن این گروه از روحانیون خودی است که احمدی نژاد هم روی شاخ آن ها حساب باز کرده و مجلس و مجمع را دور زده و تا اطلاع ثانوی با بيت رهبری کاری ندارد. اينهائی که احمدی نژاد به ديدنشان رفته، دردشان جز اين نيست. بقيه هم که خودی نيستند. فعلا خودی ها مشگينی است، فاضل لنکرانی است، نوری همدانی است، مکارم است و چند تن ديگر. بهجت هم در خط ميانه بازی می کند و بعد از حرف های بوداری که احمدی نژاد در گيلان و درباره زن ها از دهانش در رفت، به تبليغ ديدار با بهجت نياز داشت. می بينيد، چطوط تار و پود قالی حکومتی چگونه به هم بافته است؟