اگر شورای امنيت همسوئی نكند
امريكا يك تنه عليه ايران عمل خواهد كرد!
فرمانده كل سپاه پاسداران در دوران جنگ باعراق از آماده شدن ايران و امريكا برای  كشتی سخن گفته است. اين آمادگی، همان حكايت تقسيم حقوق دكتر اقبال با راننده اش است.

پيک هفته

   

بهروز وثوقی فروغ خواجه نوری فردوست اشرف پهلوی

ويگن

خاطرات مادر فرح
رضا شاه در تربيت پسرش اشتباه كرد
محمد رضا می توانست
 هم آيت الله و هم پادشاه شود
پايان احداث جاده هراز، پايان زندگی سازنده آن " لئون پالانچيان"
 نيز بود كه اشرف ترتيب سقوط هواپيما و قتل او را داد.

محمد رضا تظاهراتی را كه ساواك، ارتش و احزاب دولتی ترتيب می دادند نشانه حمايت وسيع مردم ازخود تلقی می كرد. هيچ كس را قبول نداشت ومتملقان آن قدراو را « عقل كل» و «تافته جدا بافته» و « خدايگان» ناميده بودند كه كم كم خودش نيز به اين باور رسيده بود كه دارای « رسالت» ويژه ازسوی قدرت های ناشناخته است. خود را « عقل كل» می دانست واجازه نمی داد كسی كمك عقل او باشد!
يك روز رضا شاه اشرف را درحال مغازله با عليشاه، مهتر و مربی اسب های سلطنتی داخل اصطبل سعد آباد گيرانداخت و دستود داد عليشاه جوان را در زير ضربات سهمگين شلاق سياه كنند. اشرف دچارسرخوردگی و بيماری روحی شد و شوهرهای متعدد و معشوقه‌های رنگارنگ مثل بهروز وثوقی، ويگن، لئون پالانچيان و... حاصل اين سرخوردگی بود! دايی قاسم كلان ترين دلال جهانی ترياك ايران بود و با اشرف و غلامرضا كار می كرد. اشرف او را "دائی” صدا می كرد. سرتقسيم پول اختلافشان شد  وترتيب اعدام او را دادند.
اشرف هميشه می گفت: خداوند اشتباه كرد. من يك چيز اضافه بايد می داشتم و زودتر از محمدرضا بدنيا می آمدم. مادرش"تاج الملوك" هم همين را می گفت.
محمدرضا ازهيچ چيز و هيچكس باندازه راديوی حزب توده و توده ای‌ها بدش نمی آمد!


شام آخر
 عيسی مسيح
روی فرش ايرانی

رضا اسد پور هنرمند تبريزی نقاشی معروف " شام آخر " را بصورت فرش بافت.  
" شام آخر " اثر لئوناردو داوينچی نقاش معروف سده ... ادامه


جهان پهلوانا
سیاوش کسرایی

" كه رستم به افسون ز شهنامه رفت "


نصرت كريمی آمد كه بگويد
مهين اسكوئی
شاگرد برجسته عبدالحسين نوشين

در دومين روز هفته تئاتر از كارگردانان برگزيده تئاتر كشور در سال گذشته تقدير شد.  در ابتدای اين مراسم انجمن كارگردانان خانه تئاتر با پخش فيلمی از زنده ياد " مهين اسكويی”، ياد و خاطره او را گرامی داشت. نصرت كريمی... ادامه


اين رئيس جمهور واقعا نوبر است!

اين عكس هم از احمدی نژاد، در يكی از مصاحبه های مطبوعاتی اش گرفته شد. حرف های او كم كم تكراری شده و توجهی را جلب نمی كند. حتی توجه مطبوعات غربی را. آن اوائل كه حرف های گنده گنده زد چرا، اما حالا ديگر نه. اما شكل و شمايل هائی كه از خودش در مصاحبه ها در می آورد همچنان برای عكاسان و خبرنگاران داخلی و خارجی جالب است. تئاتر بازی می كند. نگاه كنيد به اين صحنه. معلوم نيست با روی زمينی ها حرف می زند و يا با آسمانی ها. شايد هم به سئوالات آن بالائی ها دارد جواب می دهد.


بمب اتم
خانمان سوزتربمب اتم وافور است
محمد علی افراشته

هيچ شاعر طنزپرداز و مطرحی در ايران نيست كه از محمد علی افراشته نيآموخته باشد. شعر بمب اتم او مربوط به سالهائی است كه جهان در وحشت دست يافتن آلمان هيتلری به بمب اتم بسر می برد. .... ادامه


دختران ايران- دختران آلمان
بوق هم زدند
اما رونقی نداشت!

بازی دوستانه دو تيم فوتبال زنان ايران و آلمان در تهران برگزار شد. آلمان ها در همان جلدی رفتند كه دختران ايرانی بايد می رفتند. نمی شد آنها فرض و چابك و با شورت بدوند و ايرانی ها در آن لباس گرم و دست و پا گير. بهرحال برای آلمان ها تنوع بود و سرگرمی و برای دختران فوتباليست ايرانی هم بازی با يك تيم اروپائی. تماشاچی های همه دختر بودند و آزاد. خيلی بوق زدند و جيغ كشيدند اما چون شمارشان كم بود به جائی نرسيد و اصلا هيجانی توليد نكرد. شايد تمرينی بود برای بازی های بزرگ در استاديوم های بزرگ. بهرتقدير اين دو عكس از اين مسابقه است. قرمز ها آلمان ها و سفيد ها ايرانی ها هستند و داور هم زرد و سياه است. فتوای آقايان واقعا همه را به رقص در آورده!


آنقدر بارش کردند تا بالاخره سر به طغیان برداشت.


13 ارديبهشت 1385

 شماره 65
   
پيک هفته

ديدی كه خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد، كه شب را سحر كند؟
عمو مرتضی
خونی كه پای درخت
پوسيده استبداد ريخت


نصرت رحمانی
به قله ها كه رسيديد
" ما" را ياد كنيد

نصرت الله نوح- (
یادمانده ها)


توپ مرواری
داستان ريشه دار
خرافات درايران
صادق هدايت


بازداشت جهانبگلو
بازی تكراری  قاضی مرتضوی


از آخرين سروده های شاملو
در آستانه

شاملو، دراين سالهای آخر، اغلب و تا آنجا كه ممكن بود از تهران می رفت بيرون، مكانی حوالی گوهردشت و خانه ای دنج و كوچك. زياد وقت حرف با اين و آن را نداشت. حوصله حرف را هم نداشت. ميدانست رفتنی است و ناكرده ها و نانوشته های بسياری روی دستش مانده است كه بايد بسرعت تمام كند. شعری را كه می خوانيد از جمله سروده های او در اين دوران است. سروده ای برای زندگی نيست، وداع است. ايستادن، نشستن، خوابيدن و ديگر برنخاستن. باری كه روی دستش مانده بود بسی سنگين تر از سنگی بود كه بر گورش نهاده بودند. ای كاش، آنها كه سنگ سنگين را از گورش بلند كردند، تا زنده بود بار زندگی اش را سبك كرده بودند تا انبوه كارهای ناتمامش را به پايان رساند. آنكه به اين سادگی از مرگ می گويد، از نداشتن سنگش چه باك؟ ... ادامه


سياه جامگی و سياوشان
دو رسم ايرانی، نه اسلامی
علی حصوری”سياوشان"


حمله شود يا نشود
فعلا فردوسی
بار ديگر عزيز شد


يك نمايشنامه درتهران
يك ملت را
چگونه ازظلم حاكم آگاه كنيم؟


دو شعر نيمائی
از منصور اوجی

دو شعر "در مقدم بهار" و "دختران اين ديار" از كتاب "دختران ميوه ها" مجموعه 144 صفحه ای شعر منصور اوجی. شاعر هميشه شيرازی كه در شمار چهره های نامور و ماندگار شعر نيمائی است.... ادامه


اپرای سياوش
درگرو بودجه


نسل جديد رمان نويسان ايران